کد خبر: 33979 A

بهترین سریال ۲۰۱۸ که به حقش نرسید

بهترین سریال ۲۰۱۸ که به حقش نرسید

سریال "شوخی" با وجود آنکه به نظر می‌رسید یک کمدی یا حداقل کمدی-درامی سرگرم‌کننده باشد، در نهایت به پدیده‌ای کاملا متفاوت در تلویزیون سال گذشته تبدیل شد.

ایران آرت: اثری دیوانه‌وار، هولناک،‌ بیش از حد تحمل واقعی، با فضایی غیرمنتظره آمیخته با رئالیسم جادویی، تلخ و متفاوت از هر آنچه در سال گذشته در تلویزیون دیده‌اید. "شوخی" حاصل همکاری دوباره‌ی میشل گوندری و جیم کری پس از موفقیت تاریخی‌شان در "درخشش ابدی یک ذهن پاک" سریالی ۱۰ اپیزودی است که فصل اول آن در سال گذشته در قالب یک کمدی نیم‌ساعته از شبکه‌ شوتایم پخش شد

به گزارش ایران آرت، سازندگی در ادامه نوشت؛ اما شوخی، که درباره‌ی مجری محبوب یک برنامه‌ی تلویزیونی برای بچه‌ها با بیش از سه دهه سابقه است، با وجود آنکه به نظر می‌رسید یک کمدی یا حداقل کمدی-درامی سرگرم‌کننده باشد، در نهایت به پدیده‌ای کاملا متفاوت در تلویزیون سال گذشته تبدیل شد. با وجود آنکه نه در جوایز سالانه‌ی تلویزیون توجه ویژه‌ای به سریال شد- شوخی در دو بخش بهترین سریال کمدی و  بهترین بازیگر مرد سریال کمدی در مراسم گلدن گلوب نامزد شد و جایزه‌ی هیچ‌کدام از این دو بخش را نگرفت- و نه حتی مخاطبان استقبال گسترده‌ای از آن کردند، شوخی اثری است که از جنگ پرهیاهوی سریال‌های حال حاضر تلویزیون- در سال گذشته ۴۹۵ سریال تلویزیونی از شبکه‌های کابلی و استریمینگ پخش شده است- با فیلمنامه‌ی غیرمتعارف دیوید هولستین، کارگردانی میشل گوندری و بازی جیم کری پیروز بیرون آمده است.

احتمالا یکی از دلایل عدم استقبال مخاطبان امریکایی از سریال، تفاوت فضای آن با تصویری است که پیش از تماشا از آن انتظار داشتند. شوخی درباره‌ی مردی است به نام جف پیکلز، مجری معروف‌ترین برنامه‌ی تلویزیونی کودکان که به تازگی پسرش را در تصادفی از دست داده است و باید با مشکلات روحی‌ و درگیری‌های زندگی خانوادگی‌اش در کنار شغلش کنار بیاید. جف پیکلز الهام گرفته از شخصیت فرد راجرز یا مستر راجرز، مجری معروف و محبوب برنامه‌ی تلویزیونی عروسکی در امریکا است،‌ اما با تماشای اپیزود اول مشخص می‌شود که مستر پیکلز هیچ شباهتی به مستر راجرز ندارد و قرار نیست به سادگی شاهد قصه‌ی پر غصه‌ی دردها و رنج‌های زندگی یک قهرمان دوست‌داشتنی باشیم. شوخی چیزی فراتر از این‌ ایده‌ی ساده است.

هولستین (خالق سریال محبوب ویدز) تلاش می‌کند تمام محدودیت‌هایی که در فرم و خیال‌پردازی برایش ترسیم شده را کنار بزند و در قالب یک کمدی سیاه، ثابت کند تلویزیون هنوز هم پتانسیل‌ عجیبی برای غافلگیر کردن مخاطب و البته سردرگم‌کردنش دارد. شوخی بیشتر یک اثر تجربی جسورانه، یک درام روان‌شناختی شخصیت‌محور است تا یک پلات متعارف و سرگرم‌کننده.

شوخی یک ملغمه‌ی عجیب و غریب احساسی است. پس از تماشای هر اپیزود سخت است بتوانید احساس‌تان را درباره‌ی آنچه دیده‌اید، توصیف کنید، حتی نمی‌دانید قرار بوده چه حسی در شما بیدار شود و حتی نمی‌توانید حدس بزنید دیگران چه حسی از تماشای آن خواهند داشت. یکی دیگر از ویژگی‌های شوخی که احتمالا در قدرنادیده بودنش بی‌تاثیر نبوده، این است که به کیفیتی نادر در جریان اصلی سرگرمی در تلویزیون دست پیدا کرده است: توانایی خارق‌العاده‌ای در معذب کردن تماشاگر.

تقریبا هر قسمت با معرفی شخصیتی آغاز می‌شود که برنامه‌ی آقای پیکلز به نوعی روی زندگیش تاثیر گذاشته، از قاتلی در انتظار اجرای حکم اعدام گرفته تا دختری معتاد که تحت تاثیر برنامه‌ی پیکلز ترک کرده و به زندگی عادی برگشته (با آن سکانس-پلان طولانی درخشان که ویدیوی پشت صحنه‌اش در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شد). همه‌ی این شخصیت‌ها در دنیای تاریک و تیره‌ی بزرگسالی، کودک درون‌شان هنوز زنده است و هولستین در پرداخت این شخصیت‌ها بی‌نهایت خلاقانه عمل می‌کند و تازگی نگاه و ظرافت‌اش در جزئیات مثال‌زدنی است.

خط داستانی شخصیت اصلی، آقای پیکلز درخشان است. قهرمانی معصوم که با وجود هرج و مرج غیرقابل کنترل دنیای اطرافش، غم از دست دادن فرزندش و تلخی‌های بی‌انتهای زندگی همچنان به خوبی باور دارد، به اصولش وفادار است و این وفاداری تا جایی پیش می‌رود که اطرافیان معصومیت و درستکاری و مهربانی‌اش را به حماقت و بزدل بودن تعبیر می‌کنند. مردی در آستانه‌ی فروپاشی روانی که تناقضات ذهن ساده و در عین حال آشفته‌اش اینجا و آنجا به اشکالی غیرمترقبه نمود پیدا می‌کند. تا قسمت پایانی فصل اول به نظر می‌رسد پیکلز مردی است دچار بحران میان‌سالی، که رفتار غیرعادی‌اش احتمالا ناشی از مواجهه با حس از دست دادن و سوگواری است که در نهایت او را وادار می‌کند میان شخصیت واقعی‌ و پرسونای خیالی‌اش تمایز قائل شود. اما در قسمت آخر، پیکلز وارد فضای دیگری می‌شود.

دنیای شاد و رنگارنگ پیکلز که تناقضی هولناک با دنیای اطرافش دارد، چنان تیره و تار می‌شود که احتمالا حتی آن‌ها که فصل اول سریال را به راحتی تماشا کرده‌اند، از تصور ادامه‌ی داستان پیکلز وحشت خواهند کرد. هولستین شخصیت پیکلز را از خوش‌بینی محض و باور به "هر آنچه اتفاق می‌افتد، دلیلی دارد" به جنون مطلق می‌رساند و او را به قهرمانی تبدیل می‌کند که سراپا محصول جهان تاریکی است که امروز در آن زندگی می‌کنیم.

هالیوود جیم کری سریال پربیننده سریال شوخی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین