کد خبر: 62507 A

عاشقانه با داستانی ماورایی و ترسناک/ بهمن ارک از پوست می گوید/ رد پای محمد سیاه قلم

عاشقانه با داستانی ماورایی و ترسناک/ بهمن ارک از پوست می گوید/ رد پای محمد سیاه قلم

گاهی با هم اختلاف نظر داریم و دعوایمان می‌شود. حتی گاهی دو برداشت می‌گیریم، یکی با نظر من و یکی با نظر برادرم و تدوینگر تصمیم می‌گیرد که از کدام استفاده کند

ایران آرت: محمد ناصر احدی در همشهری نوشت : بهمن و بهرام ارک، برادران جوان تبریزی، این روزها فیلم «پوست» را بر پرده سینما دارند که از زمان نخستین نمایش‌اش در سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر در سال 1398 به‌عنوان فیلمی ترسناک شهره شد که در فضایی بومی و محلی داستانش را روایت می‌کند. البته، بهمن ارک معتقد است که پوست ترسناک نیست و آن را ملودرامی عاشقانه می‌داند که حال و هوایی مأورایی دارد. پوست هم مثل نخستین فیلم بلند این دو، «سویوق» (1395)، به زبان ترکی است و با زیرنویس فارسی به نمایش درآمده است. ترجیح ما این بود که در این گفت‌وگو بهمن و بهرام را در کنار هم داشته باشیم، اما پیدا کردن این دو برادر در کنار هم آنقدرها هم کار راحتی نیست. ناچار فقط به گفت‌وگو با بهمن ارک بسنده کرده‌ایم و با او درباره پوست حرف زده‌ایم.

معمولا وقتی دو نفر در مقام کارگردان پشت دوربین یک فیلم قرار می‌گیرند، نخستین سؤالی که ایجاد می‌شود این است که این دو نفر چطور با هم کنار می‌آیند و چطور درباره آنچه مدنظرشان است به توافق می‌رسند یا آیا تقسیم کار خاصی سر صحنه دارند؟

خب، ما یاد گرفته‌ایم با هم کار کنیم؛ چون از اول با هم بوده‌ایم. تقسیم مسئولیت خاصی نداریم. گاهی با هم اختلاف نظر داریم و دعوایمان می‌شود. حتی گاهی دو برداشت می‌گیریم، یکی با نظر من و یکی با نظر برادرم و تدوینگر تصمیم می‌گیرد که از کدام استفاده کند. گاهی این‌طوری می‌شود ولی خیلی کم. به هر حال با هم کار می‌کنیم.

 ایده اولیه پوست از کجا آمد؟

ایده اولیه فیلم برمی‌گردد به یک فیلمنامه‌ای که ما می‌نوشتیم ولی بعدا آن را با نگاه به فضای نقاشی‌های محمد سیاه‌قلم ـ که در دوران دانشگاه با آن آشنا شده بودم ـ تغییر دادیم. فضای نقاشی‌های محمد سیاه‌قلم که به فیلمنامه اضافه شد، تصمیم گرفتیم فیلم را به سمت مسائل مأورایی ببریم. این‌طوری شد که تصمیم گرفتیم فیلمنامه‌ای بنویسیم که درباره افسانه‌ها و اسطوره‌ها باشد. فیلمنامه اولیه ما داستانی عاشقانه ولی اجتماعی داشت. بخش ماورایی داستان بعدا به آن اضافه شد.

شما فیلم‌تان را ماورایی می‌دانید و برخی‌ها ممکن است آن را ترسناک بدانند. در عین حال شما در مصاحبه‌ای گفته بودید که دوست داشتید فیلم‌تان مستندگونه به‌نظر برسد. چرا این فضاها را با هم ترکیب کرده‌اید؟

علاقه‎ مند نبودیم در ژانر خاصی کار کنیم. ما معمولا فضاها را ترکیب می‌کنیم ‌‎تا به سبک خودمان برسیم. این نبوده که بگوییم در ژانر ترسناک کار کنیم چون قواعد ژانر ترسناک را رعایت نمی‌کنیم. چون موضوع کمی ناشناخته است، فیلم حال ‌و هوای ماورایی پیدا کرده است. ‌ژانر فیلم ترسناک نیست؛ ژانر فیلم ملودرام عاشقانه با مود (Mood) ترسناک است.

از فیلم‌های ترسناک در ساب‌ژانر found footage (ویدئوی پیداشده) مثل «پروژه جادوگر بِلِر» (1999) که حال و هوای مستندگونه دارند تأثیر گرفته‌اید؟

من آن فیلم را ندیده‌ام، اما مثلا تحت‌تأثیر فیلم «کوایدان» (ماساکی کوبایاشی، 1964) بودیم و به آن فکر می‌کردیم.

از کوایدان ایده هم گرفتید یا صرفا تحت‌تأثیر حال و هوایش بودید؟

نه، فقط چون کوایدان هم تحت‌تأثیر داستان‌های فولکلور است به آن فکر می‌کردیم. البته کمی حالت تصنعی دارد ولی ما دوست داشتیم مستندگونه کار کنیم.

 نگران نبودید که تلفیق این به قول خودتان مود ترسناک، حال و هوای مستندگونه، ژانر ملودارم عاشقانه و مضامین افسانه‌ای و اسطوره‌ای به مذاق تماشاگر عام خوش نیاید؟

جوری که من دیدم و از برخوردهای مثبت تماشاگران فهمیدم، فیلم کار قصه‌گویی‌اش را انجام می‌دهد. مخاطب معمولا دوست دارد قصه را تماشا کند و کاری هم به اجرا ندارد. البته شاید مخاطب این فیلم دوست داشته باشد که فیلم ترسناک‌تر باشد ولی ما به آن سمت نرفتیم. من همه‌جا گفته‌ام فیلم ما ترسناک نیست که بخواهد برد تبلیغاتی فیلم را قوی کند. برای ما بیشتر داستان عاشقانه اهمیت داشت. اگر مخاطب با ذهن خالی فیلم را ببیند، خیلی بهتر است.

 شاید یکی از دلایلی که باعث می‌شود فیلم شما شبیه آثار ترسناک به‌نظر برسد، نداشتن بازیگر چهره است که امری متداول در این ژانر است. تعمدی داشتید که بازیگر چهره انتخاب نکردید یا صرفا محدودیت‌های تولید شما را به این سمت برد؟

می‌خواستیم فیلم به حالت مستندگونه نزدیک‌تر باشد و تماشاگر بیشتر بازیگران را باور کند. حتی به همین دلیل فیلم را به زبان ترکی ساختیم. در فیلم صحنه‌هایی بود که عاشیق به زبان ترکی می‌خواند و نمی‌شد که فیلم را به زبان دیگری بسازیم. تماشاگر اساسا دوست دارد بازیگر چهره ببیند، یعنی دوست دارد بازیگر مورد علاقه‌اش را در فیلم‌های مختلف تماشا کند. ما از این موضوع گذر کردیم چون وقتی فیلمت را مستندگونه می‌سازی و از بازیگر چهره استفاده نمی‌کنی، به‌خاطر این است که باورپذیری بیشتر شود. بازیگر چهره برای تماشاگر شناخته‌شده است و شأنیتی دارد. تماشاگر می‌داند که دارد او را در فیلمی تماشا می‌کند و همه ‌‌چیزهایی که روی پرده می‌بیند، خیالی است. اما وقتی فیلم را مستندگونه می‌سازی و از بازیگر چهره استفاده نمی‌کنی، این حالت دیگر وجود ندارد چون تماشاگر بازیگر را نمی‌شناسد. بعد چون فیلم ما حالت خیالی داشت، بازیگر غیرچهره کمک می‌کرد که فیلم برای تماشاگر باورپذیرتر شود. البته اگر همین فیلم را با بازیگر چهره می‌ساختیم، مود دیگری پیدا می‌کرد. حتی شاید بهتر از این می‌شد، ولی در نهایت به بازیگران کمترشناخته‌شده رسیدیم.

الناز حبیبی

ظاهرا قرار بوده هادی حجازی‌فر که ترک‌زبان است در فیلم بازی کند اما نهایتا این اتفاق نیفتاده.

هادی فیلمنامه را دوست داشت، اما به توافق نرسیدیم. او درگیر فیلم دیگری شده بود و فیلم ما با برنامه کاری‌اش تطبیق نداشت.

بیشتر دنبال سینمای شخصی باب میل خودتان هستید یا رضایت مخاطب هم برایتان مهم است؟

بخشی مخاطب است و بخشی خودمان. so so (پنجاه پنجاه) است. همیشه مخاطب را درنظر می‌گیریم و کسانی که فیلم را دیده‌اند معمولا با فیلم ارتباط برقرار کرده‌اند.

از اکران فیلمتان و استقبال تماشاگران راضی هستید؟

در این وضعیت کرونا خوب است. اگر کرونا نبود، فکر می‌کنم استقبال بیشتری می‌شد.

 

بهمن ارک بهرام ارک فیلم پوست محمد سیاه قلم
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین