|
عکاسی خیابانی این روزها به دلایل و بهانه های مختلف تحت فشار قرار گرفته است. از طرفی موضوعات امنیتی و از طرفی مرزهای غیرقابل تعیین در حفظ حریم خصوصی فردی و شهروندی، بد فهمی در موضوع حریم خصوصی یا ممنوعیت های عرفی و فرهنگی ـ با ترکیبات و غلظت های متفاوت و گاه سلیقه ای در جهان ـ عکاسی خیابانی را به شدت تحدید می کند. به نظر می رسد وجاهت استنادی و تاثیرگذار عکاسی هم به مذاق کسانی که ریگی به کفش دارند خوش نمی آید و از قدرت خود برای کور کردن چشم تیزبین دوربین عکاسی سوءاستفاده می کنند.
یک سرمایهگذار باهوش با یک خرید پر سر و صدا چطور میتواند طرفداران بالقوه را به سمت یک اثر یا آثار یک هنرمند یا یک شیوه هنری خاص جلب کند. وقتی این آثار با همان قراردادهای نانوشته در صدر جداول فروش قرار میگیرند، نام خریداری قدرتمند را به یدک میکشند یا ارزشمندترین دیوارهای موزهها را به خود اختصاص میدهند،
عکاسی فرهنگ عمومی و روابط اجتماعی را از طریق نقش رسانه ای خود به مرتبه ای رسانده است که هیچ فردی ـ اعم از کسانی که دانش مربوطه را دارند یا ندارند ـ از استفاده و تاثیرات ناگزیر عکاسی جدا نبوده و یقیناً بازگشتی برای این وضعیت نمی توان تصور کرد.
سعید فلاح فر، هنرمند تصویری نوشته است: آیا تصوری از تاثیر فیلترینگ بر صنعت گردشگری دارید؟! با یک پلتفرم داخلی نمی توان امیدی به جذب گردشگر خارجی داشت. امروزه تعداد زیادی از عکاسان حرفه ای و آماتور با انتشار عکس های خود در فضاهایی مثل اینستاگرام توانسته اند بیش از کل تشکیلات وزارت میراث فرهنگی و گردشگری در جذب گردشگر و حتی خنثی کردن سیاه نمائی های دشمن موثر باشند.
نمایشگاه نقاشی های منوچهر موغاری این روزها در موسسه صبا دایر است. این نمایشگاه را از زاویه لنز سعید فلاح فر، هنرمند تصویری ببیند:
سعید فلاح فر: هر ظلمی، تمسخر عدالت است. هر ویرانی، کج دهانی به آبادی و هر آبادی تحقیر تمسخرآمیز ویرانی است. پائیز طنز شیرین بهار است و بالعکس. کویر همان عبارت طنزی است که دریا را صدا می زند. هر سایه مضحکه ای است در مقابل نور و هر آوا پاسخی تحقیرآمیز برای سکوت. «کوه» طنز مجسم فرهاد است...
سعید فلاح فر ، هنرمند تصویری و کارشناس هنر در مطلبی زیر عنوان اکوان دیو کیست؟ تفاوت دیو از نگاه فردوسی و نقاشی ایرانی را تحلیل می کند.
ویدئویی در فضای مجازی مورد توجه است که نشان می دهد دو حشره در یکی از عکس های برند و هیلا بکر که این روزها در قالب نمایشگاه مینیمالیسم و کانسپچوال آرت در موزه هنرهای معاصر تهران به تماشاست وجود دارد...
آیا امروزه اهالی مناطقی مثل کشورهای آفریقای مرکزی، مثلاً به اتکای اعداد و نام های داخل تقویم، با مردمان کشورهای شمال اروپا «هم عصر»ند؟
استاد هوشنگ ابتهاج در خلال سال های ۳۳ تا ۵۴، در شرکت سیمان تهران به عنوان مدیر منابع انسانی حضور داشت و منزل سایه هم اکنون دفتر مرکزی این شرکت است؛ ارغوان در این خانه سایه انداخته و این روزها میزبان دوستداران سایه است. عکس های سعید فلاح فر زوایایی از این دیدار را به تصویر کشیده است.