|
اصلا جرات نداشتم سازم را با خودم بیرون ببرم، حتی کارت تردد برای ساز داشتیم اما معمولا پاسداری میآمد و با تندی میپرسید: "این چیه؟" با ترس و لرز میگفتیم والا این ساز است، باهاش «خمینی ای امام» میزنیم.