کد خبر: 64536 A

نوشته سعید فلاح فر درباره دنیای جذاب فیلمفارسی

لذت های ممنوعه ، هدیه جذاب فیلمفارسی به تماشاچیان؛ چه ده ریال چه پنجاه هزار تومان / تحلیلی از سعید فلاح فر

لذت های ممنوعه ، هدیه جذاب فیلمفارسی به تماشاچیان؛ چه ده ریال چه پنجاه هزار تومان / تحلیلی از سعید فلاح فر

تماشاچی فیلمفارسی لذت های ممنوعه را تجربه می کند. آزادی های تازه ای را نفس می کشد... با زنان نیمه عریان حرف می زند و شاید دزدیده به رختخواب می رود. عاشق می شود. پشت فرمان خودروهای لوکس می نشیند. در رستوران های تازه تاسیس پایتخت، بهترین غذاهای فرنگی را می چشد و ...

ایران آرت: سعید فلاح فر:  از داستان ها و تصاویر سینما می توان به تاریخ و جغرافیای مختلف سفر کرد و با زندگی های مردم دوره های مختلف و فرهنگ های مختلف آشنا شد. اما این به معنی شباهت سینما به زندگی مردم آن جامعه نیست.

سینما گاهی مثل اسطوره ها، شمایل آرزوها و رویاهای یک جامعه است. گاهی گریز از واقعیت است و همین وظیفه ای که بر دوش سینما گذاشته می شود، خود به نوعی شناخت اجتماعی منجر خواهد شد. سینما همیشه آینه تمام نمای؛ اقتصاد، فرهنگ، شهر، روابط اجتماعی و... نیست. اما قابل تاویل و بررسی است.

سینمای سیاه و سفید «فیلمفارسی» با این معنی؛ یکی از رنگی ترین دوره های سینما ایران محسوب می شود. رنگی که امروزه به رسانه های جدیدی مثل «سینمای خانگی» داده شده تا در محدوده مجاز، بخشی از وظیفه و رسالت فیلمفارسی را برای مشتاقان امروزی به دوش بکشد.

تماشاچی سینمای فیلمفارسی شباهتی به شکل و محتوای فیلم ندارد و برای دیدن تصویر خودش به سینما نمی رود. تماشاچی فیلمفارسی به سینما می رود تا به زندگی های متفاوتی سرک بکشد که در کوچه و خیابان های اطراف خودش قابل دیدن نیست. با سینما به خانه های مجلل شمال شهر می رود. به دیدن ارباب ها و ملاک ها. به ویلاهای ساحل دریای خزر. به پرده نقره ای خیره می شود که تازه های طلایی مد و لباس را ببیند. کلیپ موسیقی تماشا کند. به مهمانی های اشرافی دعوت می شود. لذت های ممنوعه را تجربه می کند. آزادی های تازه ای را نفس می کشد. پشت میز بارها، بی شماتت دیگران، نوشخواری می کند. با زنان نیمه عریان حرف می زند و شاید دزدیده به رختخواب می رود. عاشق می شود. پشت فرمان خودروهای لوکس می نشیند. قایق سواری می کند. در رستوران های تازه تاسیس پایتخت، بهترین غذاهای فرنگی را می چشد و بذله گویی دوبلورها را کپی می کند.

تماشاچی فیلمفارسی به دیدن آدم های خوش شانسی می رود که یک شبه پولدار و محبوب می شوند. با بهترین همسر ممکن ازدواج می کنند. خودش را در قامت قهرمانی می بیند که یک تنه از پس دزد و قانون و متعرضین ناموسش برمی آید.

تماشاچی فیلمفارسی در سینما همیشه برنده است. او به دیدن شهری می رود که همه ارزش ها، ارزشمندند. شهری که در آن هیچ بی گناهی را مجازات نمی کنند و هر حقیقت مطلوبی، پیش از روشن شدن چراغ های سالن، بالاخره روشن خواهد شد. خداوند، بدکاران را به موقع رسوا می کند و عدالت آنقدر قدرتمند است که همه به قدر زحمت و شایستگی مزد می گیرند یا تاوان بی اخلاقی های خودشان را پس می دهند.

تماشاچی فیلمفارسی به دیدن مردمی می رود که دانه های دلشان مثل انار روشن است؛ یا مردان خدا و زنان عفیفند یا حقه بازانی زشت، که پته اشان روی آب است. سیاه و سفیدهایی که تعبیر ناگهانی رنگ رویاست. تماشاچی فیلمفارسی به سینما می رود تا روی زخم های روزانه اش یا روی اندوه تاریخی اش را بپوشاند و غرور شکسته اش را در تاریکی سینما پنهان کند. به سینما می رود تا با دیدن گناهان بزرگ دیگران، احساس پاکی و فضیلت داشته باشد و خودش را منسوب بهترین ها بداند. بنابراین هنرپیشه سینما برای این تماشاچی، ماورای آدم هایی است که در خانه و بازار و کوچه می شناسد. او مبعوثی نجات بخش، روئین، جاویدان با فره ایزدی است.

تماشاچی فیلمفارسی دوست دارد فیلم را باور کند. روابط علت و معلولی که زندگی واقعی را دشوار کرده، کنار می گذارد. قصه مطلوبش را باور می کند. لهجه مطلوبش را باور می کند. ایمان و صداقت بازیگر مورد علاقه اش را باور می کند. تماشاچی فیلمفارسی تمایل و انگیزه ای برای مچگیری از کارگردان و فیلمنامه نویس و بازیگر و... ندارد. آمده است تا در سینما خودش را به فیلم بسپارد. آمده است تا بیش از آنچه خودش را ببیند، برای ساعتی در میان خواب ها و آرزوهایش زندگی کند. رها از فقر، دور از ستم، در پناه قانون و خدا. دور از باید و نباید های اجتماعی و فرهنگی و مذهبی، دور از محرومیت های دائم و غرق در فراموشی. یک ساعت زندگی با پرداخت فقط ده ریال یا پنجاه هزار تومان ناقابل و حداکثر تحمل یکی دو پند و اندرز سطحی و شعاری.در صنعت سینما؛ فیلمفارسی هرگز از بین نمی رود.

فیلمفارسی سعید فلاح فر
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین