کد خبر: 8017 A

داریوش اسدزاده: عکس خسرو روی دیوار اتاق خوابم است

داریوش اسدزاده: عکس خسرو روی دیوار اتاق خوابم است

سرصحنه‌ی فیلم‌برداری با مرحومه حمیده‌ خیرآبادی بودیم که در سکانسی سرش فریاد زدم.

ایران آرتاوایل خردادماه بود که خبر بستری شدن داریوش اسد‌زاده از بازیگران پیشکسوت تئاتر، سینما و تلوزیون در بیمارستان منتشر شد. از اهالی هنر گرفته تا مردم کوچه و بازار نگران حالش بودند تا اینکه باخبر شدیم از بیمارستان مرخص شده و دوباره سلامتی‌اش را به دست آورده است. خبرنگار ایلنا با این بازیگر محبوب گفت‌وگو کرده که بخش‌هایی از آن را می‌خوانیم؛

به بهانه‌ی اینکه این روزها سریال تلوزیونی «سمندون» درحال پخش است تصمیم گرفتیم دفتر خاطرات داریوش اسدزاده را با هم ورق بزنیم. او برایمان از سمندون می‌گوید، سریالی که این روزها دوباره پایش را به تلوزیون بازکرده است. او با همان صدای گرم و دلنشینش می‌گوید: «آن موقع بیشتر فکر و ذهنم درگیر تئاتر بود، آقای ناصر هاشمی ماجرای ساخت سریال سمندون را با من در میان گذاشت. هرچند اوایل زیاد مایل به این کار نبودم اما سرانجام وارد کار شدم و در نقش مقابل هنرمند محبوب کشورمان بانو حمیده خیرآبادی بازی کردم.

اسدزاده خاطرات زیادی با او دارد، خاطراتی که پس از گذشت سال‌ها هنوز در ذهنش به یادگار مانده. می‌گوید: یک روز سرصحنه‌ی فیلم‌برداری با مرحومه حمیده‌ خیرآبادی بودیم که در سکانسی سرش فریاد زدم. این ماجرا برای خانم خیرآبادی گران تمام شد و از اینکه سرش فریاد زده بودم ناراحت شد. من هم گفتم این لوکشین، این دوربین، همه مردانه است پس اگر فریادی هم زده شد نباید ناراحت شوید.

اسدزاده خنده‌ای می‌کند و ادامه می‌دهد: کار به جایی رسید که تا یک هفته من و خانم خیرآبادی با همدیگر حرف نمی‌زدیم اما به قدری به کارمان ایمان داشتیم و برایش ارزش قائل می‌شدیم که این قهرکردن‌مان در بازی‌ها تاثیری نداشت و کارمان را انجام می‌دادیم. یک هفته بعد وقتی خانم خیرآبادی از من خواست تا ناهاری را که آورده بود با هم بخوریم کدورتی هم که بین‌مان بود از بین رفت. به نظرم این حس و حال مخصوص آن روزها بود و شاید امروزه از این دست اخلاق حرفه‌ای و صمیمت‌ها در وادی هنر بازیگری کم‌تر دیده شود.

شاید پررنگ‌ترین خاطرات اسدزاده از روزهایی باشد که درکنار خسرو شیکیبایی در «خانه‌ی سبز» نقش‌آفرینی می‌کرد. حرف از خانه‌ی سبز که می‌شود اسدزاده نفس عمیقی می‌کشد و یادی از مرحوم شکیبایی می‌کند و می‌گوید: من و خسرو با هم رفیق گرمابه‌ و گلستان بودیم. با اینکه چند سالی است که او برای همیشه ما را ترک کرده است اما هنوز یاد و خاطره‌اش برایم زنده است. عکس خسرو روی دیوار اتاق خوابم جا خوش کرده و هر روز و هرشب آن را می‌بینم.

 

 

داریوش اسدزاده
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین