رفتن مهدی اخوت و حسرت آیدین آغداشلو/ محمد علی سپانلو نخ تسبیح بود
شنبه خبر رسید مهدی اخوت، وصی محمدعلی سپانلو که کارهای مشترکی تحقیقاتی هم با او داشت از دنیا رفت.
ایران آرت: آیدین آغداشلو، نقاش و هنرشناس شناخته شده به احترام زنده یاد اخوت متنی در صفحه شخصی اش منتشر کرد، در این نوشته آمده است:
از ۳۰ سال پیش بود که مهدی اخوت را – مثل نوذر آزادی – از محمدعلی سپانلو داشتم و شناختم. یار همیشگی سپانلو – که سپان صدایش می‌کردیم - بود و بعدها هم منزل‌اش شد و هم منزل‌اش ماند تا به آخر عمر سپان و تا به آخر عمر خودش، که تا پریروز در همان‌جا ماند.
نازنین و نرم‌خو و آداب‌دان بود و از چند سال پیش که حال سپان وخیم شد، مثل برادری تر و خشک‌اش کرد و هر چند خودش هم سخت بیمار بود، ذره‌ای فرو نگذاشت. سپانلو در قفسه‌ی کتابخانه‌اش عکس بچگی‌های تارا دخترم را گذاشته بود و هر وقت به دیدارشان می‌رفتم از مهدی می‌پرسیدم عکس هنوز سرجایش است؟ و او هم با همان لبخند شکسته‌اش تأیید می‌کرد که سر جایش است – که بود.
وقتی سپان درگذشت شنیدم مهدی همان‌جا ماند، اما از حالش بی خبر ماندم – و از حال هر دوست دیگری که به واسطه‌ی دوستی با سپان مونس‌شان شده بودم. انگار سپان نخ تسبیحی بود که پاره شد و دانه‌ها پراکنده شدند...
مهدی اخوت ادیب و روشنفکر و متین و دانا و بسیار پخته و صبور بود. حالا خودم را ملامت می‌کنم که چرا این همه سال از او بی‌خبر ماندم. روا نبود. باید به فکر او هم می‌بودم که چه می‌کند و از کجا می‌آورد و چه طور گذران می‌کند... باید شرط دوستی را به جا می‌آوردم و چون به جا نیاوردم، پس گله‌ای هم از همه‌ی دوستانی که شرط دوستی با مرا به جا نیاورده‌اند نباید داشته باشم.
مهدی اخوت آرام آمد و آرام زیست و آرام از میان ما رفت. یادش در دل و ذهن من خواهد ماند.
گفتنی ست شنبه خبر رسید مهدی اخوت که سال‌ها در خانه معروف خیابان جمالزاده هم‌خانه سپانلو، شاعر، مترجم و پژوهشگر فقید بود، به دیدار یار شتافت؛ اخوت کارهای مشترکی هم با سپانلو داشت از جمله مجموعه اشعار «عارف قزوینی»، مجموعه اشعار «فرخی یزدی» و «شاعران آزادی».
ماهور احمدی، دختر احمدرضا احمدی با اعلام این خبر در صفحه شخصی خود نوشته است: «عمو مهدی عزیزم
رفتن شما پایان خیلی از خوبی‌هاست
رفتن معرفت سپان
رفتن صدای خوشی که رمبو را به زبان فرانسه می‌خواند
رفتن گربه‌ها
خشک شدن درخت‌های خانه سپان
و خاموشی ابدی چراغ خانه‌ای در انتهای کوچه بن‌بست»
