کد خبر: 24453 A

بیانسه: از بازماندگان یک برده‌دار هستم / نیازی به سیکس‌پک ندارم

بیانسه: از بازماندگان یک برده‌دار هستم / نیازی به سیکس‌پک ندارم

بیانسه گفت: من از بازماندگان یک برده‌دار هستم که عاشق یکی از برده‌هایش شده و با او ازدواج کرده. مجبور هستم با این واقعیت کنار بیایم.

ایران آرت: شماره اخیر مجلۀ ووگ (۶ اگوست ۲۰۱۸) با جلد بیانسه مطلبی ویژه را منتشر کرده که روایت اول شخص این ستارۀ پاپ از زندگی و حرفه‌اش است.

این روایت از گفتگویی تنظیم شده که کلور هوپ به دعوت مجلۀ ووگ با بیانسه انجام داده است. در ادامه بخش‌هایی از این روایت که توسط رسانه نوا ترجمه شده را می‌خوانید:

بارداری و پذیرش تغییرات فیزیکی

بعد از تولد اولین فرزندم به باید و نبایدهای متداول در جامعه دربارۀ اینکه ظاهرم باید چگونه باشد باور داشتم. خیلی به خودم فشار آوردم که همۀ وزنی را که اضافه کرده بودم در سه ماه کم کنم و حتی تور جمع‌وجوری هم برنامه‌ریزی کردم که خودم را موظف به انجام این کار کنم. حالا که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم این کار دیوانگی بود. سال ۲۰۱۲ زمانی‌که به اجراهای رِوِل در آتلانتیک می‌رفتم هنوز بچه‌ شیر می‌دادم. اما بعد از دوقلوها دیدگاهم به خیلی چیزها تغییر کرد.

روزی که رامی و سر به دنیا آمدند من ۲۱۸ پوند (حدود ۹۸ کیلوگرم) وزن داشتم. ورم شدیدی به خاطر توکسین داشتم و باید بیش از یک ماه استراحت مطلق می‌کردم. سلامت خودم و بچه‌ها در خطر بود به همین خاطر مجبور شدم عمل اورژانسی سزارین داشته باشم. ما چندین هفته در ان آی سیو بودیم. همسرم نگهبان و حامی قدرتمندی برایم بود. افتخار می‌کنم که شاهد قدرت او و سیر تکاملش به عنوان یک مرد، یک دوست صمیمی و یک پدر بودم. من برای بقا تلاش می‌کردم و ماه‌ها طول کشید تا نجات پیدا کنم. امروز با تمام پدرمادرهایی که چنین تجربه‌ای را از سر گذرانده‌اند احساس نزدیکی می‌کنم. بعد از سزارین احساس متفاوتی داشتم. عمل سنگینی انجام داده بودم. در سزارین حتی بعضی از ارگان‌های شما برای مدتی جابه‌جا می‌شود و در موارد نادری حتی در هنگام زایمان کاملا برداشته می‌شوند. مطمئن نیستم برای همه قابل درک باشد. من برای بهبود نیاز به زمان داشتم تا کاملا به زندگی برگردم. در طول دوران نقاهتم به خودم عشق ورزدیم، از خودم مراقبت کردم و تغییرات ظاهری‌ام را با آغوش باز پذیرفتم. چیزی را که بدنم می‌خواست باشد قبول کردم و تازه بعد از شش ماه آمادگی برای فستیوال کوچلا را آغاز کردم. برای مدتی گیاه‌خواری کردم، قهوه و الکل را کنار گذاشتم و فقط آب‌میوه خوردم. اما صبوری کردم و سعی کردم از خودم لذت ببرم بنابراین همسر و فرزندانم هم از من راضی بودند.

فکر می‌کنم برای همه زن‌ها و مردها لازم است که زیبایی‌های طبیعی خود را ببینند و تحسین کنند. به همین خاطر است که برای این عکس (عکس جلد مجله ووگ) کلاه‌گیس و موهای مصنوعی استفاده نکردم و خیلی کم آرایش کردم.

الان نسبت به گذشته اندام پرتری دارم و هیچ عجله‌ای ندارم که تغییر کنم. فکر می‌کنم این خیلی واقعی است. هروقت که احساس کردم آماده‌ام که سیکس‌پک داشته باشم آن وقت خیلی جدی شروع به ورزش می‌کنم تا همینطور شود. اما الان نیازی به آن ندارم.

بازکردن درهای موفقیت به روی دیگران

تا زمانی‌که یک رویکرد چند تکه‌ای از قومیت‌های مختلف وجود نداشته باشد ما قادر نخواهیم بود دیدگاهی همه‌جانبه به چهرۀ واقعی هستی داشته باشیم. به همین علت بود که دلم می‌خواست با تایلر میچل، عکاس ۲۳ سالۀ بااستعداد کار کنم.

زمانی‌که من حرفه‌ام را آغاز کردم ۲۱ سالم بود و به من گفته بودند که رفتن روی جلد مجلات برای من خیلی سخت خواهد بود چون سیاهان فروش خوبی ندارند. به وضوح ثابت شد که این بیش از یک افسانه خیالی نیست. نه تنها هنرمندان افریقایی امریکایی روی جلد یکی از مهمترین مجلات دنیا رفته‌اند بلکه امروز اولین مرتبه در تاریخ مجله ووگ است که عکاس هم یک افریقایی امریکایی است.

برای من بسیار مهم است که دروازه‌ای برای هنرمندان جوان باشم. مسائل فرهنگی و موانع اجتماعی زیادی برای ورود وجود دارد و من دوست دارم برای تعادل بخشیدن به این میدان بازی هرکاری از دستم برمی‌آید انجام دهم تا به روی آنهایی که شاید گمان می‌کنند شنیدن صدایشان برای کسی اهمیتی ندارد چشم‌اندازهای متفاوتی باز کنم.

تصور کنید اگر کسی به زنان فوق‌العاده‌ای که پیش از من آمدند فرصتی نمی‌داد چه می‌شد هنرمندانی مثل جوزفین بیکر، نینا سیمونه، ارتا کیت، آرتا فرانکلین، تینا ترنر، دایان راس، ویتنی هیوستون و خیلی‌های دیگر. آنها دروازه‌ها را برای من باز کردند و من هم دعا می‌کنم بتوانم درهایی را برای بااستعدادهای نسل بعدی باز کنم.

اگر آنهایی که در موقعیت‌های قدرتمندی هستند فقط کارکنانی را به کار بگیرند که شبیه خودشان هستند، شبیه خودشان فکر می‌کنند و از همان محله‌ای هستند که آنها بوده‌اند هیچ‌وقت فهم عمیق‌تری از تجربیاتی که با تجربیات خودشان متفاوت است پیدا نمی‌کنند. آنها همان مدل‌ها را استخدام می‌کنند همان آثار هنری را به نمایش می‌گذارند، همان هنرپیشه‌ها را دوباره و دوباره به کار می‌گیرند و آن وقت نتیجه این می‌شود که همۀ ما بازنده خواهیم بود. زیبایی شبکه‌های اجتماعی در این است که فضایی کاملا دموکراتیک هستند. هرکسی می‌تواند حرفش را بزند. صدای هرکسی به حساب می‌آید و هرکسی این فرصت را دارد که جهان را از دریچه دید خودش رنگ کند و به نمایش بگذارد.

اجداد

من از پیشینۀ روابط شکست‌خورده، سوءاستفاده از قدرت و بی‌اعتمادی می‌آیم و زمانی‌که این حقیقت را دیدم توانستم مشکلات را در رابطۀ خودم حل کنم. مرتبط بودن با گذشته و دانستن تاریخ هم زخم‌هایی بر تنمان می‌گذارد و هم زیبایمان می‌کند.

من اخیرا دربارۀ اجدادم تحقیق کردم و متوجه شدم از بازماندگان یک برده‌دار هستم که عاشق یکی از برده‌هایش شده و با او ازدواج کرده. مجبور بودم با این واقعیت کنار بیایم. از خودم پرسیدم که این حقیقت چه معنایی دارد و سعی کردم آن را در پرسپکتیو بگذارم. الان معتقدم به همین دلیل خداوند به من و دوقلوها رحم کرده است. انرژی زنانه و مردانه هردو توانستند در من بوجود بیایند و در خون من رشد کنند. خدارا شکر می‌کنم که قادر هستم طلسمی را که نسل‌درنسل در خانواده‌ام بوده بشکنم و برای فرزندانم فضای کمتر پیچیده‌ای را ایجاد کنم.

سفر درونی

در مسیر هر کسی سایه‌های زیادی هم وجود دارد. هیچ چیز سیاه و سفید کامل نیست. من از جهنم رد شدم و بازگشتم و بابت هر زخمی شکرگزارم. من خیانت‌ها و دل‌شکستگی‌های زیادی را در شکل‌های مختلفش تجربه کردم. در شراکت‌های حرفه‌ای هم مثل حرفۀ شخصی‌ام بارها سرشکسته شدم و همه اینها باعث شده خیلی وقت‌ها احساس کنم گم‌شده و بی‌پناهم و مورد بی‌مبالاتی واقع شدم. طی همه اینها آموختنم که بخندم و گریه کنم و بزرگ شوم. وقتی به سال‌های بیست‌سالگی نگاه می‌کنم زن جوانی را می‌بینم که تلاش می‌کند اعتماد به نفسش را بسازد اما قصدش راضی کردن همه اطرافیانش است. درحالیکه حالا احساس زیبایی و قدرتمندی بیشتری می‌کنم.

آزادی

من ساختارمندی زیادی را دوست ندارم. دوست دارم آزاد باشم. تا وقتی درحال خلق‌کردن نباشم احساس سرزندگی نمی‌کنم. اگر درحال خلق‌کردن نباشم، رویابافی نکنم، رویایی نسازم که بعد برای محقق کردنش تلاش کنم خوشحال نیستم. اگر در حال رشد کردن و تغییر تحولات، به جلو رفتن، الهام بخشیدن، یاددادن و یادگرفتن نباشم خوشحال نیستم.

میراث

مادرم به من یاد داد که فقط دیده شدن مهم نیست بلکه مهم است خودم را ببینم. به عنوان مادر دو فرزند دختر خیلی برایم مهم است که آنها بتوانند خودشان را در کتاب‌ها، فیلم‌ها و در مسیر زندگی ببینند. برایم مهم است که آنها قادر باشند خودشان را در جایگاه ریاست و مدیریت ببیند و بدانند که می‌توانند فیلم‌نامۀ زندگی خودشان را بنویسند و از افکارشان صحبت کنند. آنها نیازی ندارند که شکل خاص یا متعلق به گروه ویژه‌ای باشند و تا جایی که مهربانی، اخلاق، احترام و همدردی داشته باشند نیازی نیست حتما موافق سیاست‌های اطرافشان باشند. آنها می‌توانند هر مذهبی را که دوست دارند انتخاب کنند عاشق هر نژادی بشوند و هرکسی را که خودشان می‌خواهند دوست داشته باشند.

برای پسرم هم همین چیزها را می‌خواهم. دلم می‌خواهد یاد بگیرد که می‌تواند قوی و شجاع باشد و در عین حال مهربانی کند و احساسات به خرج دهد. دلم می‌خواهد به لحاظ عاطفی باهوش باشد و برای عشق‌ورزیدن، صداقت و درستی احساس آزادی کند. این تمام چیزی است که یک زن در مردش می‌خواهد و ما هنوز هم عادت نکرده‌ایم آن را به پسرهایمان بیاموزیم.

الان من در جایگاهی هستم که بابت آن خیلی شکرگزارم. خودم را قبول کرده‌ام و به اینکه هر اینچ از روحم و هنرم را بیشتر و بیشتر کشف کنم و بشناسم ادامه خواهم داد. دلم می‌خواهد بیشتر یاد بگیرم، بیشتر یاد بدهم و زندگی کاملی داشته باشم. من زمان زیادی به سختی تلاش کردم تا امروز این جایگاه را داشته باشم که بتوانم پیرامون خودم را خودم با چیزهایی که برایم الهام‌بخش است و خشنودم می‌کند انتخاب کنم.

موسیقی پاپ بیانسه مجله ووگ عربی جی زی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین