کد خبر: 34663 A

مکبث به مثابه یک کاریکاتور از هیولای اقتصادی / نقد نمایش "مکبث" به نویسندگی و کارگردانی امیر دژاکام در تماشاخانه شهرزاد

مکبث به مثابه یک کاریکاتور از هیولای اقتصادی / نقد نمایش "مکبث" به نویسندگی و کارگردانی امیر دژاکام در تماشاخانه شهرزاد

هومن نجفیان: امیر دژاکام بشارت می‌دهد که می‌خواهد لایه‌های پنهانی نمایشنامه شکسپیر را کشف کند و صدای‌های ناشنیدنی متن را بیان کند.

ایران‌ آرت: "مکبث" امیر دژاکام یک مکبث متفاوت است، متفاوت‌تر از هر آنچه که دیده بودم؛ آن اندازه متفاوت که دیگر نمی‌توانم نام دراماتورژی را بر آن بگذارم دژاکام نام این مکبث را بازخوانی گذاشته بود و در برنوشت نمایش نوشته بازخوانی مکبث اثر ویلیام شکسپیر براساس ترجمه غزاله جهان‌بین؛ این بازخوانی معادل فارسی دراماتورژی است نامی که فرهاد مهندس‌پور و محمد چرم‌شیر آن را برگزیدند.

روایت چرم‌شیر و مهندس‌پور از عبارت بازخوانی شنیدنی است.  محمد چرم‌شیر در آغاز گفتارش به تعریف مفهوم بازخوانی پرداخت و به پرسشی که بارها از او در هنگام اجرای نمایش‌نامه‌هایش و اکنون هنگام رویارویی با آثارش از او می‌پرسیدند، پاسخ گفت. چرم‌شیر در این پاسخ به ریشه‌ی بازخوانی اشاره کرد و تفاوت‌هایش را با اقتباس بیان کرد و گفت: بازخوانی اصطلاحی‌ست که از حوزه‌ی زبان‌شناسی می‌آید. ما کلمه‌ای برای این کار نداشتیم. در سال 1965 دهه‌ی 70 میلادی جنگی میان نویسندگان و کارگردانان بود؛ جنگی همیشگی که از یونان باستان تاکنون همواره بوده بر سر این‌ که نویسنده یا کارگردان کدام‌یک پدر حقیقی اثر است. در آن دهه کارگردانان پیروز شدند.

چرم‌شیر با اشاره به این ‌که در این دوره کارگردانان با بی‌نیاز دانستن خود از نویسندگان می‌کوشیدند از تمرین‌های تئاتری به اجرای نمایش برسند به این نکته اشاره کرد که تئاتر تجربی با این موضوع مواجه بود.

چرم‌شیر اشاره کرد در ادامه‌ی دهه 80 کارگردانان باز نیازمند به متن بودند و به سراغ متون کلاسیک رفتند اما سعی کردند با نگاه تازه‌ای با آن مواجه شوند. آن‌ها از متن عبور کردند و در چارچوب آن باقی نماندند. چرم‌شیر این نکته را آغاز بازخوانی می‌داند و اشاره کرد ما هم که گوشه‌چشمی به تئاتر غرب داشتیم برای سیاه‌مشق در جست‌وجوی بازخوانی بودیم. چرم‌شیر به سال‌های نخست بازخوانی‌هایش اشاره کرد و گفت: ما عنوانی برای این کار نداشتیم و بازخوانی را از حوزه زبان‌شناسی آوردیم. ما در اقتباس در چارچوب متن هستیم اما در بازخوانی می‌توانیم از این چارچوب فراتر برویم.

مهندس‌پور با تأکید بر این نکته که از آغاز می‌دانستیم ما متون را دراماتورژی می‌کنیم اما به علت حساسیت جامعه تئاتری از بیان این واژه اجتناب کردیم زیرا می‌دانستیم جامعه تئاتری نسبت به این واژه بسیار حساس است و بدون شک واکنش تندی نشان می‌دهد.» (هرنسلی می خواهد آتش خودش راکشف کند)

به گمانم اکنون که دراماتورژی یان کات به صورت مکتوب به دست ما رسیده است ما نمی‌توانیم به صورت خودجوش با آثار شکسپیر مواجه شویم و این "مکبث" متفاوت دژاکام یک واکنش خودجوش با آثار شکسپیر است بیشتر توضیح می‌دهم تا ابهامی درمیان نباشد.

"مکبث" دژاکام زنانه –مردانه است به این معنی که مکبث هم زن است و هم مرد از سوی دیگر لیدی مکبث نازا نیست، اگرچه فرزند مکبث را در نمایش نمی‌بینیم اما بحران لیدی مکبث دیگر نازایی نیست. دغدغه او پایداری اسکاتلند است و از مکبث می‌خواهد، دانکن را بکشد، زیرا دانکن خوب، پادشاه نالایقی است و ناکارآمدی دانکن باعث هجوم بیگانگان به اسکاتلند شده است.

مکبث هم با کمترین تردید و کمترین عذاب دانکن را می‌کشد تا به شهادت لیدی مکبث دیگر کشور اسکاتلند با تاخت و تاز بیگانگان مواجه نباشد سپس بنکو را به قتل می‌رساند تا پادشاهی‌اش تداوم یابد و به فرزندان بنکو انتقال نیابد و پس از بنکو زن و فرزند مکداف را سلاخی می‌کند. مکبث به شهادت سربازانش به علت بیدادگری به ویژه بی‌عدالتی اقتصادی توسط مردمان سرزمینش و مکداف به قتل می‌رسد.

نکته ناروشن این نمایش برهم‌ریزی تعادل جنسیتی شخصیت‌های نمایش شکسپیر است. زن بودن بنکو و هویت دوگانه زنانه – مردانه مکبث، در این نمایش دو بازیگر الناز تاریخی و احمد داوری نقش مکبث را بازی می‌کنند اما مکداف همچنان جنسیت مردانه دارد؛ به راستی چرا این برهم‌ریزی شکل می‌گیرد؟ زنانگی و مردانگی در نمایش مکبث به چه معنا است چرا بانکو زن است، مکداف مرد و مکبث زن – مرد است و این برهم‌ریزی چه امکانات تازه‌ای را پیش روی ما می‌گشاید؟ این پرسش بی‌پاسخ می‌ماند.

نکته دیگر تلفیق شخصیت‌های نمایشنامه شکسپیر است، زنان جادوگر در نمایش امیر دژاکام نقش بنکو، لیدی مکبث، مکبث زن و لیدی مکداف را هم بازی می‌کنند؛ منطق این برهم‌ریزی و تلفیق در نمایش امیردژاکام روشن نیست.

چرا زنان جادو می‌بایست نقش‌های دیگر را بازی کنند این برهم‌ریزی چه پیشنهادات اجرایی و کدام فهم تازه را از نمایش "مکبث" به وجود می‌آورد؟ پرسشی که تا پایان نمایش بی‌پاسخ می‌ماند.

نکته دیگر دریافت‌های خودجوش امیر دژاکام از نمایشنامه شکسپیر است، دانکن به تعبیر لیدی مکبث شاه ناتوانی است زیرا نتوانسته کشورش را از تاخت و تاز دیگران مصون نگه دارد. از این رو شهامت مکبث و دلیری او ضامن حفظ بقا و یکپارچگی این کشور است، مکبث بنا به گفته لیدی مکبث می‌بایست برای ویران نشدن کشور دانکن خوب اما ناتوان را به قتل برساند و مکبث با کمترین تعلل دانکن را می‌کشد اگر کشتن دانکن برای کشور امری اخلاقی و انسانی است، چرا مکبث با ژست‌های اغراق شده احساس عذاب می‌کند؟ و اگر مرگ دانکن تا این اندازه دهشتناک است چرا مکبث پیش از مرگ دانکن خوب اما ناتوان در برابر استدلال لیدی مکبث مقاومت نمی‌کند؟

نکته دیگر امیر دژاکام بشارت می‌دهد که می‌خواهد لایه‌های پنهانی نمایشنامه شکسپیر را کشف کند و صدای‌های ناشنیدنی متن را بیان کند. دژاکام در برنوشت نمایش خود می‌نویسد: «.....اثری که طی آن برای اولین بار جدای روایت مکبث، دانکن، لیدی مکبث صدای کاراکترهای نظیر بنکو، قاتلین، دروازبان مست و انسان‌های عادی که روایت‌شان در طی رویداد بزرگ داستان مکبث همیشه به فراموشی سپرده می‌شود نیز شنیده می‌شود. ایده بنیادین کار براساس توانایی برقراری ارتباط با مخاطبینی از هر فرهنگ با تکیه به مضامینی جهانی و بنیادین هستی انسان است که در قالبی مدرن روایت می‌شود»

این اظهارات دژاکام منطبق با آن نکاتی است که یک دراماتورژ می‌کوشد در مواجه با یک متن کلاسیک آن را کشف کند، از این رو این هدف‌گذاری او سنجیده و خردمندانه است اما حاصل کوشش دژاکام ناامیدکننده است.

دژاکام به قالب مدرن اشاره می‌کند اما کدام صورت‌بندی تازه و کدام شکل جدید، شوربختانه نه شکل تازه‌ای دیده می‌شود بلکه در اجرای دژاکام همان شکل کهن نیز نابود می‌شود برای روشن شدن اندیشه‌ام توضیح می‌دهم.

 

 دژاکام شکل دراماتیک نمایشنامه شکسپیر را در پاره‌ای از لحظات متوقف می‌کند و از کارکترهای یا همان صداهای ناشنیده؛ کاراکترهای نظیر بنکو، قاتلین، دروازبان مست و انسان‌های عادی که روایت‌شان در طی نمایشنامه مکبث همیشه به فراموشی سپرده می‌شود، می‌خواهد هریک به تنهایی رخ در رخ در قالب تک‌گویی با تماشاگر به حدیث نفس بپردازد.

من نمی‌دانم نام این مواجه را چگونه نام‌گذاری کنم، تقلیل درام به پیش از درام (روایت یا برخوانی .....) این ترفند باعث می‌شود که دژاکام به پروپاگاندا بپردازد و با انگشت گذاشتن به احساسات تماشاگران یک هیجان کاذب را پدید آورد.

در این پروپاگاندا مکبث به مثابه یک کاریکاتور از هیولای اقتصادی است که باعث ایجاد مشکلات اقتصادی است کاریکاتور از این‌رو که تماشاگر مشکلات اجتماعی امروز را در قالب مکبث می‌بیند که بی‌درایتی‌اش باعث نابسامانی اقتصادی مردمانش شده است.

اینجا شکل نمایش با محتوایی که دژاکام در جستجوی آن است همگن نیست اگرچه کوشش این هنرمند برای تولید تئاتر و گریزنش از ابتذال ستودنی است.

منابع:

هر نسلی می‌خواهد آتش خودش را کشف کند، گزارش هومن نجفیان از مراسم نخستین نشست گستره خیال با حضور رضا کوچک‌زاده، محمد چرمشیر، فرهاد مهندس‌پور  چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷

 

 

امیر دژاکام
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین