کد خبر: 63296 A

گلاب آدینه ۲۲ سال بعد/ گفته های جذاب درباره نمایش بانوی محبوب من/ مقایسه نورا هاشمی و آدری هپبورن

گلاب آدینه ۲۲ سال بعد/ گفته های جذاب درباره نمایش بانوی محبوب من/ مقایسه نورا هاشمی و آدری هپبورن

سویه نمایش بانوی محبوب من فقر آموزش و تعلیم و تربیت است که یکی از مشکلات بزرگ ماست: « ما تو خیابونا بزرگ شدیم. برین از اون کله‌گنده‌ها بپرسین که چرا ما رو همینطور ول کردن به امون خدا؟»

ایران آرت: حامد قریب در همشهری نوشت:  «سیندرلا» تا «شیرهای بابا‌سلطنه» نمایش‌هایی هستند که گلاب آدینه در مقام بازیگر در دهه ۹۰ روی صحنه برده است؛ بازیگری تمام‌عیار که نقش‌هایش همیشه برای مخاطبان ماندگار است. آخرین کارگردانی تئاترش به دهه ۷۰ برمی‌گردد. حالا بعد از این سال‌ها «بانوی محبوب من» را کارگردانی کرده؛ نمایشی موزیکال که در این شب‌ها سالن اصلی تئاترشهر میزبانش است. آدینه در رشته علوم سیاسی درس خوانده اما از دهه ۵۰ فعالیت هنری‌اش را از یک گروه تئاتر دانشجویی آغاز کرده، در سینما و تلویزیون پرکار و البته گزیده‌کار است و این گزیده‌کاری در صحنه نمایش کاملا مشهود است. این گزیده‌کاری و وسواس در کار در گفت‌وگویش هم دیده شد. گفت‌وگویی که سه روز پیاپی آدینه وقت گذاشت تا آن را همراهم بخواند و حتی برخی از سؤالات را هم بازنویسی کند. نمایش بانوی محبوب من این روزها به حال‌و‌هوای تئاترشهر رنگ دیگری داده؛ این نمایش هر شب ساعت ۱۸:۴۵ با بازی جلیل فرجاد، نورا هاشمی، رضا عمرانی، امیرغفارمنش و... روی صحنه بود و این روزها به دلیل ایام فاطمیه تعطیل است.

نمایش بانوی محبوب من بر اساس فیلم نوستالژیک سینمای جهان؛ «بانوی زیبای من» ساخته شده که خود، اقتباسی از «پیگمالیون» برنارد شاو است. باتوجه به تفاوت‌های فرهنگی که بین تولیدات ما در حوزه تئاتر و سینما با کشورهای دیگر وجود دارد، اقتباس از آثاری از این دست با چه چالش‌هایی همراه است؟ 

نمایش ما اقتباسی نیست بلکه براساس فیلم بانوی زیبای من ساخته معروف جورج کیوکر است که بازنگری بسیار زیادی روی آن انجام شده است. به‌صورتی که در پایان یکی از متن‌های نمایش نوشتم بازنگری هزارم! چون تک‌تک چیزهایی که مورد‌نظرم بود، از زبان گرفته تا صحنه‌هایی که حس کردم در فیلم کم است را به نمایش اضافه و صحنه‌هایی که فکر می‌کردم در فیلم اضافه است را از نمایش حذف کرده‌ام. همچنین جا دارد که همین‌جا به روح پاک جناب آقای علی کسمایی که مدیر دوبلاژ این فیلم بوده درود بفرستم؛ چراکه برای این کار بهره بسیار زیادی از ایشان به من رسید.

سال‌ها بود که کارگردانی تئاتر را تجربه نکرده بودید و بیشتر در حوزه بازی فعال بودید، چرا این متن را برای کارگردانی انتخاب کردید؟

بله. آخرین کارگردانی من نمایش «شبی در طهران» نوشته آقای چرمشیر بود. در سالن اصلی تئاترشهر در سال ۱۳۷۸ بود. در طول این سال‌ها متنی که لزوم اجرایش را داشته باشم پیدا نکردم و ترجیح دادم تماشاگر آثار برجسته همکارانم باشم. ولی در این زمان به‌دلیل ایام کرونا و تمام پیامدها و حوادث‌هایی که در این دوران رخ داد، لزوم اجرای این نمایش به سراغم آمد. بشر برای بقای خودش حتما به شادی احتیاج دارد. می‌دانید که این امری پزشکی است؛ بدن برای حفظ تعادل هورمون‌های مخصوص نشاط تولید می‌کند. اگر این شادی و نشاط نباشد بشر دچار بیماری‌های روانی گوناگونی می‌شود. بر همین اساس در شرایط کنونی که اطرافمان پر از مرگ و خشونت است، این نمایش را مناسب دیدم که حداقل 3ساعت و شاید یکی،‌دو روزی غبار سیاهی را از ذهن مخاطبان پاک کند و هوایی تازه هر چند اندک برای تماشاگران داشته باشد.

چه مدت برای این نمایش تمرین شد؟ آیا به‌خاطر شرایط کرونایی پروژه متوقف هم شد؟

از اردیبهشت سال گذشته کار را با همکاری یکی از دوستانم، خانم آذین پورزند با پیاده کردن متن شروع کردم. بعد از چند‌ماه دوستانی را که می‌دانستم علاقه‌مند به همکاری هستند خبر کردم. نخستین جلسه تمرین ما 18مرداد 1399بود که این تمرین‌ها تا زمان اجرا ادامه پیدا کرد.

در این کار شاهد حضور جوان‌هایی هستیم که برای نخستین بار بازی در صحنه را با کار شما تجربه می‌کنند. آیا این افراد هنرجویان خودتان هستند؟

خیر. از آموزشگاه بازیگری خانم سیما تیرانداز، خانم نصیرپور و آقای رحمانیان تماس گرفتیم و از آنها خواستیم هنرجویانی را که مورد‌قبول خودشان است به ما معرفی کنند. چند نفر هم از آموزشگاه آقای امین حیایی به ما پیوستند. نحوه تمرینات ما به کلام نمی‌آید. باید یک مستندی پا‌به‌پای ما ساخته می‌شد تا ببینیم ما چطور این نمایش را روی صحنه آوردیم. در روزهای کرونا بچه‌ها را خودم ضدعفونی می‌کردم، با الکل، دو ماسک، کفش و لباس مخصوص در خانه‌ام. ابتدا قرار بود خرداد‌ماه اجرا داشته باشیم ولی بعدا به مهر‌ماه موکول شد. عده‌ای از ما جدا شدند و عده دیگری جایگزین شدند.

آیا بین تمرین‌ها شما تعطیلی نداشتید؟

فقط زمانی که تلفات کرونا به حدود 600نفر در روز رسید حدود 20روز کار را تعطیل کردم. جالب است بدانید در طول تمرینات باوجود جمعیت زیاد ما، هیچ‌کس به کرونا مبتلا نشد ولی در زمان تعطیلی کار چند نفر درگیر کرونا شدند! 

به غیر از نورا هاشمی که حتما از ابتدا در تمرینات حضور داشته، دیگر بازیگران حرفه‌ای که در کار حضور دارند کی به شما پیوستند؟

حدود 5‌ماه قبل از اجرا.

محور اصلی نمایش بانوی محبوب من بحث آموزش است که شاید بتوان گفت بنا به هر دلیلی طبقه‌ای از جامعه از آن محروم هستند.

بله. می‌شود از این منظر هم به نمایش نگاه کرد. شخصیت الیزا در بخشی از نمایش می‌گوید: «ما که خودمان نخواستیم اینجا باشیم. ما تو خیابونا بزرگ شدیم. برین از اون کله‌گنده‌ها بپرسین که چرا ما رو همینطور ول کردن به امون خدا؟» فقر آموزش و تعلیم و تربیت یکی از مشکلات بزرگ ماست. به هر حال باید امکاناتی وجود داشته باشد که اگر نگوییم همه، بیشتر افراد بتوانند تحت‌پوشش این تعلیمات قرار بگیرند. این حرف رؤیایی است که بگوییم همه بتوانند از این نعمت برخوردار شوند ولی وظیفه دولت‌ها و حکومت‌ها این است که تعداد افراد آموزش‌ندیده و رها شده کمتر شود.

شخصیت اصلی داستان که نورا هاشمی آن را ایفا می‌کند، پس از تکمیل آموزش خود از چیزی که به آن تبدیل شده خوشحال نیست. چرا؟ 

خودتان پاسخش را از نمایش دریافت نکردید؟(می‌خندد) ترجیح می‌دهم تماشاگران نمایش‌مان این سؤال را جواب دهند. ولی همین قدر بگویم که از جایی به بعد دختر احساس ابزار بودن می‌کند؛ وسیله‌ای تا پروفسور در شرط‌بندی پیروز شود. در اواخر نمایش من صحنه‌ای نوشته‌ام که در فیلم وجود ندارد و به‌نظرم خیلی لازم بود که اضافه شود؛ صحنه‌ای که الیزا خودش را ارزیابی می‌کند.

آیا در پایان دختر به زندگی اشرافی پروفسور برمی‌گردد؟

یادآوری کنم که پروفسور از طبقه اشراف نیست. اگر دقت کرده باشید در جایی از نمایش پروفسور خودش را توضیح می‌دهد و می‌گوید: «مرد معمولی‌ام من، با نیازی مختصر. مردی آزادم». یعنی که او اصلا از اشراف نیست بلکه استاد و دانشمند است و در واقع شرط‌بندی او طعنه به توخالی بودن و اثبات پوشالی‌بودن اشراف است.

شروع فیلم را در نمایش تغییر زیادی داده‌اید. چرا؟

یکی از سختی‌های کار من همین بود. چون در فیلم با لهجه‌های گوناگون انگلیسی طعنه‌آمیز رفتار شده است که مطابقت آن در نمایش ما نه دلپذیر بود و نه امکان داشت. مدتی طول کشید تا توانستم متن فعلی را جایگزین آن کنم. پروفسور نمایش می‌گوید: «مدتی است که در حال کار کردن روی گویش‌های سخیف عامیانه هستم که متأسفانه تا عمق دانشگاه‌های ما نفوذ کرده.» نظر خود من نیز همین است. نمی‌دانم چرا حتی بیشتر دانشجویان ما هم که گروه تحصیل‌کرده جامعه به‌حساب می‌آیند با گویش‌های ناخوشایند صحبت می‌کنند. متأسفانه اگر در همین محوطه بیرونی تئاترشهر بایستید و لحظاتی صبر کنید و چشمانتان را ببندید اصلا نمی‌توانید تشخیص دهید آیا افرادی که با هم صحبت می‌کنند تحصیل‌کرده هستند یا بی‌فرهنگ؛ چراکه کلام هر دو مثل هم است. آدم‌های محروم از تحصیلات تکلیفشان روشن و عذرشان موجه است. به‌نظرم باید تحقیق و آسیب‌شناسی شود که چرا چنین است؟! 

نمایش شما چه نگاهی به موضوع آموزش دارد و به چه سمت و سوی فکری‌ای متمایل است؟

بحث نظام‌های جهانی بحث بسیار مفصلی بوده که سالیان سال است طرفداران هر گروه در حال جدال با یکدیگر هستند و هنوز به یک نظر مشخص نرسیده‌اند و هر کسی راه خودش را می‌رود. من فکر می‌کنم هر حکومتی با هر ایدئولوژی و روشی موظف است موجباتی را فراهم کند که ملتش بتواند در آسایش زندگی کند.

سالن اصلی تئاتر شهر بعد از سال‌ها بازسازی شد و از همین رو اکنون می‌توان از بخش‌های مختلف این سالن استفاده کرد. این موضوع تا چه اندازه به شما در اجرای این نمایش کمک کرد؟ به‌طور کل اجرا برای سالن اصلی طراحی شده بود؟

این نمایش مناسب اجرا در سالن اصلی تئاتر شهر بود. بازسازی سالن اصلی خیلی به ما کمک کرد. چراکه توانستیم از امکانات مکانیکی (ماشینری) مثل صحنه‌گردان و چندین بالابر استفاده کنیم.

مفهوم انتهای فیلم را به طول کل تغییر داده‌اید؟

کسانی که فیلم را دیده‌اند و یادشان است، به خوبی متوجه این تغییر می‌شوند.

شعرهای نمایش را چطور انتخاب کردید؟

در بعضی از صحنه‌ها اشعار جدیدی برای نمایش نوشته‌ام مثل صحنه اسب‌دوانی که به طرز عجیبی روی موسیقی فیلم کاملا نشست و احتیاجی به تغییر موسیقی نداشت. بعضی از اشعار نمایش اصلا در فیلم وجود نداشت که آنها را نوشته‌ام. یکی از اشعاری که بازیگر «نقش فِردی» می‌خواند توسط یکی از بازیگران، حامی قنبرزاده سروده شده است.

باتوجه به تجربیات بی‌نظیری که در صحنه تئاتر به‌عنوان بازیگر داشتید، چرا در این نمایش بازی نکردید؟

واقعا نمی‌شد. انجام دو کار همزمان در تئاتر شدنی نبود. بخش مهمی از کارگردانی مدیریت است و مدیریت این گروه کار سختی بوده و ظرایف و ریزه‌کاری‌های بسیاری داشت. اجرا کردن فیلم روی صحنه تئاتر کار دشواری بوده و خیلی احتیاج به دقت نظر داشت.

شخصیتی که نورا هاشمی در بانوی محبوب من ایفا می‌کند، شخصیت مهمی بوده که در تئاتر ما کمتر بازیگری شانس ایفای آن را پیدا می‌کند. اگر مایلید درباره پروسه انتخاب ایشان برای ایفای نقش بگویید؟ آیا بازیگر دیگری کاندیدا بود یا از ابتدا بنا بر این بود که ایشان این نقش را بازی کنند؟

نورا از کودکی برای تئاتر و سینما آموزش دیده و زیر دست من و پدرش برای این کار پرورش پیدا کرده و تعلیمات او همیشگی بوده است. او پا‌به‌پای ما رنج این راه دشوار را به دوش کشیده است. پس می‌بایست بتواند از عهده چنین نقش مشکلی به خوبی بربیاید. نقشی که خواه‌ناخواه با بازیگر فیلم (آدری هپبورن) مقایسه می‌شود. سختگیری برای تمرینات نورا بیشتر از هر فرد دیگری بود و علاوه بر سالن تمرین در خانه هم ادامه داشت. این را هم بگویم که پیشنهاد به صحنه بردن این نمایش هم از سال‌ها پیش از طرف خود نورا بود ولی همانطور که در بالا گفتم تا شرایط کنونی، اجرایش برایم لزومی نداشت.

 

گلاب آدینه آدری هپبورن نورا هاشمی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین