کد خبر: 9747 A

مرا به ارتداد محکوم کردند/ همسرم را به زندان انداختند

مرا به ارتداد محکوم کردند/ همسرم را به زندان انداختند

محمد رحمانیان با ناراحتی از مشکلاتی گفت که در مسیر کار هنری خود تجربه کرده است.

ایران آرت: در نشست خبری نمایش «آیینه های رو به رو» محمد رحمانیان درباره پروژه‌های پیشینی که منجر به اجرای «آیینه‌های روبرو» شد؛ توضیح داد و گفت: سال ۹۲ که من به ایران بازگشتم، طرح «صدام» را به تالار وحدت و بنیاد رودکی پیشنهاد دادم و همان موقع عنوان کردم که اجرای این نمایش احتیاج به یک تهیه‌کننده‌ دارد چون این طرح، پروژه‌ی سنگینی است، و  بازگشتِ مالی چندانی هم ندارد. ابتدا این طرح را پذیرفتند اما بعد موقع خرج و هزینه‌ها‌ که رسید، هیچ حمایت مالی‌ برای ما صورت نگرفت. در نیتجه، این پروژه منتفی شد و در عوض «ترانه های محلی» را در تئاتر شهر به صحنه بردم.

وی افزود: سال گذشته من پیشنهاد اجرای نمایش «صعود اجتناب ناپذیر آرتورو اوئی» را ارائه دادم که البته با نگاهی ایرانی بازنویسی شده بود اما آقای صفی‌پور به بنیاد رودکی آمده بود، و سراغ نمایش «صدام» را از من گرفت و گفت بنیاد از اجرای آن حمایت خواهد کرد. ما اگر تمام صندلی‌ها را هم می‌فروختیم، باز هم در حدود 1 میلیارد کم داشتیم، چراکه مسئله دکور و گروه موسیقی و بقیه‌ی لوازمی که این تئاتر ایجاب می‌کرد هزینه‌بر بود. با این حال، حتی پیشنهاد دادند که از طریق ارکستر سمفونیک هم شما را حمایت خواهیم کرد. ما نیز بر این اساس تمرین‌ها را شروع کردیم و همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت تا اینکه، بحث مخارج و هزینه‌ها مطرح شد، و به ما گفتند که به دلیل آنکه ساعت اجرای برنامه‌های موسیقی در تالار وحدت، ساعت 21:30 گرفته شده، باید دو برابر دیگر اجراها، یک چک 500 میلیونی به ما بدهید. به این ترتیب نه‌تنها حمایت مالی نکردند بلکه قصد داشتند بابت هر شب مبلغ کلانی هم از ما بگیرند.

در این نشست رسانه‌ای، رحمانیان به یکی از خبرنگاران درباره مطلبی که وی درباره‌ی «آینه‌های روبرو» در جایی منتشر کرده بود، واکنش تندی نشان داد و گفت: نوشته‌اید که رحمانیان کاسب است. من چه کاسبی‌ای کرده‌ام؟ ما براساس همین نوشته‌های شما خبرنگاران است که داریم زندگی می‌کنیم. من براساس همین داوری‌هاست که 15 سال در این کشور ممنوع‌الکار ‌شدم. من براساس همین داوری‌هاست که مجبور می‌شوم کارم را ترک کنم. من براساس چیزهایی که رسانه‌ها می‌نویسند، زندگی‌ام عوض می‌شود. چرا من باید وقتی که یکی از نمایندگان همین نشریات خودش همین‌جا حضور دارد، اعتراض نکنم و حرفم را به گوششان نرسانم؟ مرا سرِ نمایشِ «روز حسین» متهم به ارتداد کردند. من موظف بودم که جواب بنویسم و نوشتم. جوابم را فرستادم ولی آن‌ها چاپ نکردند. جوابیه‌ی مرا چاپ نکردند چون فقط تک‌صدایی هستند. امثال شماها، سال‌هاست حکم اعدام مرا صادر کرده‌اید. من هم بالاخره از آهن که نیستم. من هم از پوست و گوشت و استخوانم. همسر مرا زندان کردند. چرا این‌ها را فراموش می‌کنید. ما را در دوره‌ای از کار بیکار، و از دانشگاه اخراج کردند. من بر روزگار سپری شده‌ای که بر هنرمندان رفته شهادت می‌دهم. همین الان تلویزیون کاری از من پخش می‌کند ولی اسم مرا به عنوان کارگردان فیلم نمی‌آورد.

پوست تئاتر شهر چک زندان موسیقی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین