|
فرزانه طاهری گفت: من در تجربه ۲۱ساله زندگی مشترک با گلشیری هیچگاه در سایه نبودم؛ من همه وقت در زیر آفتاب او بودم.
بهمن فرمانآرا گفت: من هرچه دارم از اینجا دارم، هفتادوهفت سال است در این مملکت زندگی کردهام و حق دارم اعتراض کنم.
فیروز زنوزی جلالی گفت: دولتآبادی و گلشیری میخواستند شبیه مارکز و کارور باشند.
کاش باشند نویسندگانی که برای چاپ ننویسد، برای در کشو گذاشتن بنویسند، مبادا ذهن خوگیر شود به این کمربند قرمزی که به دورش کشیدهاند.
هوشنگ گلشیری به عنوان یکی از مهمترین نویسندگان عرصه رمان نویسی در ایران به شمار میرود که علاوه بر سنت شکنی و حرکت به سمت و سویی مدرن، شکل رئال و تحقیقی را نیز در آثار خود حفظ کرده است.
معمولا با مرگ نویسندگان درجه یک، خلایی در ادبیات هر مملکت ایجاد می شود.
در فضای اخیر ادبیات ما با داستانها و نهادهایی ضدعفونیشده چطور میتوان از خویشاوندی اختیاری با نویسندگانی از سنخِ احمد محمود و هدایت و گلشیری گفت؟
او ادبیات ایران و جهان را خوب خوانده و درک کرده بود. دیدی تازه و تیز در کشف رمزورازی داشت که هر داستان خوبی از آن برخوردار است.
دو رمان و یک اثر انتقادی از مجتبا هوشیار محبوب در نمایشگاه سیام کتاب تهران در دو نشر روزگار و چشمه عرضه شده است.
بهمن فرمانآرا در یادداشتی سیل انتقادات به جایزه اسکار «فروشنده» را مزخرفات صد تا و یه غاز خواند و گویا همین سبب شد تا روزنامه کیهان یادداشت عجیب غریب زیر را منتشر کند: