|
در روزهایی که کشورهای مختلف واکسن کرونای رایگان برای مردم شان تدارک دیده اند، اینجا، ایران، مردم در پایان پاییز همچنان چشم به راه واکسن آنفولانزا هستند؛ در چنین تبعیض آشکاری یاد این سروده حضرت هوشنگ ابتهاج ،"سایه" شان مستدام افتادم: " من در این گوشه که از دنیا بیرون است؛ آسمانی، به سَرم نیست… از بهاران، خبرم نیست…"
حالا که خانه را به جای آب، کرونا برده تازه مسئولین کاسه چه کنم چه کنم دست گرفته اند که چند هنرمند وام یک میلیون تومانی می خواهند؟!! و وزیر فرهنگ گلایه می کند چرا بانک ها وام هنرمندان را نمی دهند! کسی هم نمی پرسد با این وام ها چند روز می شود دوام آورد؟ اصلا هنرمند بیکار، اصل و سود این وام ها را چگونه بازگرداند؟ اصلن وام دادن راهکار است یا بیشتر در چاه فرو رفتن؟
... معتقدم کاش هنر ایران خیلی شفاف و مستقیم تحریم می شد زیرا شاید به رگ غیرت سه دولت اخیر بر می خورد و برای بهبود وضعیت هنر قدمی بر می داشتند؛ از اینجا رانده ، از آنجا مانده حکایت هنر ایران شده است که به هر بخش آن ، تئاتر، موسیقی، کتاب یا سینما می نگری افسردگی می گیری...
گزارش ۲۲ اکتبر نیویورک تایمز زیر عنوان " موج اتهامات سوءرفتار جنسی علیه آیدین آغداشلو" از منظر روزنامه نگاری بسیار بسیار عجیب است در این نوشتار بیش از ۱۰ جهت گیری باور نکردنی خانم خبرنگاری را مرور می کنیم که آگاه به مسائل ایران است و از این رو دوستداران استاد نقاش، مدعی اند او عامدانه سعی در تخریب شخصیت هنری و اجتماعی آیدین آغداشلو دارد!
پاییز امسال هر هنرمندی را می بینید چندین دوست هنرمند را سراغ دارد که در یکی از تاکسی های اینترنتی دنده می زند!
که با افزایش دیوانه وار قیمت رنگ، بوم و قرار گرفتن واردات متریال های خلق آثار هنری در فهرست لوازم لوکس(!) طیفی وسیع و گسترده ای از نقاشان جوان دیگر حتی توان خلق یک نقاشی را هم ندارند و در بن بست فروش آثار جوانانه به شغل شریف تاکسی های اینترنتی مشغول اند. به طبع مجسمه سازان و دیگر هنرمندان جوان نیز به همین درد دچارند.
شهریور ۱۳۹۵ که استاد محمد رضا شجریان بعد از سفر طولانی اروپا و آمریکا به وطن باز می گشت، بار دیگر ممنوع التصویری و ممنوعیت کنسرت های او بالا گرفت،گویا کسی یادش نمی آمد در دهه ۶۰ او چه کسی بود...
حتی بدبین ترین تئوریسین ها هم تصور نمی کردند روزگاری چنین تراژیک و وانفسا در انتظار هنرمندان و اهل فرهنگ باشد...
گاهی با یکدیگر در باره هنر بحث کرده و کمی نیز تند می شدیم، اما برای همان لحظه بود و بعد رفاقت ادامه داشت. بگومگوی ما فقط به خاطر این بود که هر دو عاشق هنر بودیم و دوست داشتیم به آن خدمت کنیم،اما هر کدام منطق و راه خودمان را برای این کار داشتیم...
ایران هیچگاه این تعداد خواننده و موزیسین زن نداشته است...خانواده های ایرانی به خوبی از محرومیت زنان ایران از خواندن آگاه اند اما دختران شان را از نوجوانی راهی کلاس های آواز می کنند...