کد خبر: 63369 A

محیط زیستی ترین هنرمند زنده ایران/ حسین محجوبی نقاش گیلانی که غصه مازندران را هم می خورد/ دیگر چای طبیعی هم پیدا نمی‌شود در گذشته با چای‌ که می‌خوردیم واقعا مست می‌شدیم / خانه من ۵۰ میلیارد می ارزد اما شهرداری حاضر نیست اینجا را خانه موزه کند

محیط زیستی ترین هنرمند زنده ایران/ حسین محجوبی نقاش گیلانی که غصه مازندران را هم می خورد/ دیگر چای طبیعی هم پیدا نمی‌شود در گذشته با چای‌ که می‌خوردیم واقعا مست می‌شدیم / خانه من ۵۰ میلیارد می ارزد اما شهرداری حاضر نیست اینجا را خانه موزه کند

نقاش بهشت می گوید تنها آرزویی که در سینه دارم راه‌اندازی موزه‌ام است

ایران آرت: طراح و معمار پارک های معروف تهران که از نقاشان معاصر کشورمان هم هست، مدتی است که برای طراحی پارک های جدید به بن بست خورده است. می گوید، تهران آب ندارد. او خلاقیت را جایگزین ماندن در این شرایط کرده است و پارک هایی که طراحی کرده و قرار بوده زمانی عملیاتی شود را در تابلوهایش به تصویر می کشد.

یک شب مانده بود به شب چله. هوا بارانی و تهران ترافیک. ساعتها در انتظار رسیدن به منزل «نقاش بهشت» بودیم. اما پس از رسیدن به مقصد و وارد شدن به منزل حسین محجوبی، فضای دل انگیزی پیش رویمان قرار گرفت که از همان بدو ورود، خستگی را فراموش کردیم و درگیر تابلوها و آثار هنری شدیم؛ مثال بازدیدکننده‌ای که به تماشای یک موزه رفته‌ باشد!

ورود به منزل محجوبی تنها فرصتی گذرا را برای تماشای فضا در اختیارمان گذاشت. پس باید دندان بر جگر می گذاشتیم، کنجکاوی مان را کنترل می کردیم تا در فرصتی مقتضی از آثار هنری فراوانی که از پشت یک ورودی روی دیوار نصب شده و هر لحظه ما را فرا می‌خواندند، بازدید کنیم.

هنرمندی که سالیان دراز است قلمو و بومش طرحی جز طبیعت را نمی‌شناسد و اکنون با محاسن سفید با مهمانان خود به گپ و گفت نشسته است.

محجوبی پس از مدتی از تخریب فضای طبیعی ایران صحبت می کند و می‌گوید که «امروز حتی مازندران را هم نابود کرده‌اند و نمی‌دانند که چه می‌کنند. دیگر چای طبیعی هم پیدا نمی‌شود و همه چیز ماشینی شده است، در گذشته با چای‌ای که می‌خوردیم واقعا مست می‌شدیم. آن چای واقعا عطر و رنگ خوبی داشت.»

منزل حسین محجوبی به یک موزه می‌ماند. خود او نیز با شوخ طبعی از بی‌توجهی شهرداری و بدقولی‌هایش درباره تبدیل آن به یک موزه می گوید و در گفت‌وگویی با ایسنا ادامه می‌دهد: تنها آرزویی که در سینه دارم راه‌اندازی موزه‌ام است و اصلا وصیت کرده‌ام که پس از فوتم فرزندانم اینجا را به یک موزه تبدیل کنند. من از سال ۱۳۵۳ در این‌ خانه هستم و میزبان چهره‌های فرهنگی مهمی مثل احمد شاملو، بهبهانی، مشیری و ... بوده‌ام. بارها مسئولان شهرداری به خانه ما آمدند و حتی در بار آخر صورت جلسه هم کردند ولی همچنان هیچ اتفاقی در این زمینه نیفتاده است. آخرین بار قرار شد ملک را به قیمت روز بخرند که ملک در اختیار شهرداری باشد و حدود ۶ اثر مرا نیز که مربوط به دوره‌های مختلف است خریداری کنند که به همراه بخشی از وسایل شخصی من در محل موزه به نمایش بگذارند. ولی گویی برایشان اهمیتی ندارد.

همین الان اینجا را ۵۰ میلیارد می‌خرند ولی اگر بفروشیم پس فرهنگ این مملکت را چه کسی می‌خواهد نگه دارد؟ این وظیفه شهرداری است که این کار را برای اهالی مطرح فرهنگ و هنر کشور انجام دهد. این اتفاق برای چهره‌های هنری کشورهای مختلف افتاده است و دولت‌ها از همین موزه‌ها، درآمدهای توریستی کسب می‌کنند.

وقتی از لاهیجان به تهران آمدم ۱۰ ـ ۲۰ سال تنها زندگی می‌کردم. آن زمان شغلی پیدا کرده بودم که ۸۰۰ تومان حقوقم بود و بخشی از آن را پس انداز می‌کردم تا اینکه در آریاشهر منزلی خریدم و در سال ۵۳ اینجا را با دو میلیون تومان خریدم.»

پس از این صحبت‌ها، محجوبی کتابی از آثارش را می آورد و در هر صفحه که یکی از آثارش ثبت شده است، درباره آن و چگونگی خلقش توضیح می‌داد.

مدتی بعد تصمیم گرفتیم درباره وضعیت نا به سامان معماری شهر تهران صحبت کنیم و نظر طراح و معمار پارک ساعی تهران را جویا شویم. محجوبی علاوه بر پارک ساعی، مسوولیت نظارت بر اجرای ساخت پارک‌های ملت، نیاوران، لاله، جمشیدیه و ... را هم عهده دار بوده است. او می گوید: «من ۷۱ سال است در این شهرم. تهران زشت شده است و این را قبلا به آقای قالیباف هم گفته‌ام. تمام آب تهران در سه مسیر جریان دارد ولی آنقدر اکنون جمعیتش زیاد شده که با مقایسه جمعیت و ظرفیت آب آن، به یک جنایت می‌رسیم. کاری نمی‌شود برای تهران کرد.»

می پرسیم «دوست داشتید که پارک‌های دیگری برای تهران طراحی کنید؟»

پاسخ می دهد: قرار بود از چیتگر تا لواسان درخت کاری شود؛ تحت عنوان کمربند سبز ولی وقتی کار را شروع کردیم دیدیم که آب نداریم و تنها لویزان درست شد.»

محجوبی حرفهایش را اینگونه پایان می دهد: چون در تهران آب نداریم نمی‌شود کار خاصی کرد و خودمان با دست خودمان زمین‌هایمان را خفه کرده‌ایم. ولی با اینکه نشد این ایده‌ها را در حقیقت پیاده کنم، در آثارم مثلا «هفت باغ ایرانی» آنها را به تصویر کشیدم.

 

 

حسین محجوبی خانه موزه حسین محجوبی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین