در رونمایی کتاب صادق تبریزی چه گذشت؟
پژوهشگران و تئوریسین های حاضر در مراسم معتقد بودند کتاب مرورى بر زندگى و آثار صادق تبریزی به یک منبع موثق و موسع برای مطالعه روی اندیشه ها و کنش هنری این هنرمند بدل شده است.
ایران آرت: آیین رونمایى کتاب مرورى بر زندگى و آثار صادق تبریزی مرورى بر زندگى و آثار صادق تبریزی به میزبانی گالری مژده، سه شنبه دوم دی ۱۴۰۴ در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد.
این کتاب جامع و ارزشمند فارسی و انگلیسی درباره زندگی و بینش هنری استاد صادق تبریزی در ۴۵۰ صفحه که حاوی بیش از ۳۰۰ نقاشی ، ۱۵ مقاله پژوهشی ، بخش های ویژه مانند نمایه آثاری که در حراج ها حاضر بودند و ... به همت گالری مژده، با همکاری موزه هنرهای معاصر تهران و خانواده زنده یاد صادق تبریزی منتشر شده است.
حضور دو دختر زنده یاد صادق تبریزی بسیار مورد استقبال هنرمندان قرار گرفت و یکی از این دختران با حضور روی سن، خشنودی خانواده تبریزی از انتشار این کتاب را اعلان کرد.
این ششمین کتاب پژوهشی گالری مژده درباره بزرگان و نخبگان هنری ایران در یک دهه اخیر است.
در آیین رونمایی کتاب صادق تبریزی که با حضور بسیار پررنگ اساتید هنر و دوستداران هنر همراه بود، مژده طباطبائی، مدیر گالری مژده در سخنان کوتاهی درباره روند گردآوری و انتشار این کتاب نکاتی را ذکر کرد.
_مژده طباطبائی
مژده طباطبائی گفت: این کتاب دو سال و نیم زمان برد تا امروز می توانیم عرضه شدن آن را ببینیم و به آن افتخار کنیم. کارهای پژوهشی این کتاب از همان لحظه آغاز چالشهای فراوانی داشت؛ زمانی که میخواهیم آثار هنرمندان فقید را کار کنیم باید با خانواده آنها همکاری کنیم، از خانواده استاد تبریزی تشکر میکنم که در این مسیر کنار ما بودند. از پیدا کردن مدارک برای کارهای پژوهشی و تصاویر آثار گرفته تا سایر مسائل سختیهای خودش را داشت. با هنرمندانی که فوت شده اند باید مسائل قانونی را طی میکردیم که کمی زمان بر شد. پس از آن هر اتفاقی افتاد و حتی جنگ ۱۲ روزه شد و این کار را به تاخیر میانداخت. در این راه با افت و خیرهای فراوانی مواجه بودیم. گاهی ناامید میشدم و گاهی دوباره ادامه میدادم. ایمان دارم این کتاب، برگ زرینی از شکوه تاریخ هنر ایران است. این هم مانند همه کارهای پژوهشی خالی از اشکال نیست و ما تلاشمان را کردیم.

به نوشته ایبنا مژده افزود: یکی از مواردی که کار مشکلی بود و امیدوارم به خوبی از عهده آن برآمده باشیم، تقسیمبندی آثار استاد تبریزی بود که پیش از این انجام نشده بود. یعنی آنچه که قبلاً در مارکت هنر عرف بود، میگفتند «آثار دو سوار» و «رزم و بزم». آثار به صورت تخصصی از هم جدا نشده بود و کار بسیار مشکلی بود. مرز بندی میان برخی از آثار بسیار مشکل بود که در این حوزه از استادان کمک گرفتیم.

طباطبایی ادامه داد: من ۲۶ سال است که نگارخانه «مژده» را تاسیس کرده ام و در زمان حیات صادق تبریزی با او دوست و همکار بودم، از او بسیار آموختم و در بخش مجموعه داری همکاری می کردیم. همچنین در سال ۲۰۱۱ برای اولین بار در یک همکاری بینالمللی توانستیم یکی از آثار استاد تبریزی را به بونامز بفرستیم. در کنار او خیلی چیزها یاد گرفتم؛ بسیار لوطیگریها و مردانگیها از او دیدم که در این روزگاری که زیست میکنیم هنوز کم است افرادی که اینگونه فکر کنند و دست بقیه را بگیرند.
_عین الدین صادق زاده
عین الدین صادق زاده ، هنرمند شناخته شده و استاد دانشگاه که یکی از مقالات کتاب صادق تبریزی را نوشته است، در این مراسم در زمره سخنرانان بود.

صادق زاده گفت: " خوشنویسی امروز از پس سالها تمرین و تکرار بی حد و حصر ، به مدد استعداد و خلاقیت ادمیان روزگار قدیم و جدید به شاکله و اصولی دست یازیده است که کمتر میتوان خللی در هندسه و فرم بصری ان درقالب سنتی اش ایجاد کرد.
از این روست که با تعریف امروزین هنر و خلاقیت و متر و معیار ان تنها باید به حفظ ان به عنوان میراث بزرگ گذشته بسنده کرد.
و اگر خلاقیتی در کار باشد تنها در حیطه سنتی ان کارکرد خواهد داشت ، چرا که تمامی امال و ارزوی بزرگان امروز شبیه نویسی از بزرگان دیروز است.
و اما امروزه روز هنر خوشنویسی شکل و توفیقی دیگر یافته است از پنجره گشوده شده سقاخانه تا شیطنت های گرافیکی و کندو کاو های بصری و دلبستگی های خط نگارانه ، همه و همه حکایت از رویکرد و چشم اندازی دیگر دارد که جامعه امروز میخواند و بدان اصرار میورزد، با اقبال جستن و دیدن و دیده شدن. "
این هنرمند صاحب سبک نقاشی خط گفت: "صادق تبریزی از ان دست هنرمندانی ست که به روایت خویش سقا خانه و پنجره گشوده خوشنویسی امروز را باعث و سبب است.
او خوشنویسی را نه به مثابه خوشنویس که به مانند نقاش تصویرنگر و فرم شناس درک کرده و پی و بنیان خطوط و حروف را سنجیده است.
دلبستگی او به اوراق و کتب قدیم و دست نوشته های انان و همچنین بکار گیریشان در نقاشی از ان حکایت دارد.
هنر شرق دور و ایین ذن را تورقی نموده گاهی به دریایش زده در ساحلش پهلو گرفته از اعماق و حیرت ان با خبر گشته به ناخوداگاه بصریش اجازه و اشتیاق ان مجال را داده است ، تا احوالی عمیق از فرم بصری حروف بیابد.
از پس این حیرت زدگی و شور و نشاط است که به کنه و جوهر حروف و اشکال ان پی برده و نیز به حذف زواید و جزییات حروف پرداخته، بیرون از بار معنایی و ادبی آن، تنها و تنها به فرم به مثابه تصویر نگریسته."

استاد صادق زاده درباره استاد زنده یاد صادق تبریزی گفت:" به خلق اثاری دست یازیده که تو گویی خوشنویسی ست که سیاه مشق را میداند و چه خوب میداند ولی کلمات را نمی شناسد ، از بار ادبی ان فاصله گرفته و به صواب از ان گریزان گشته و این از بخت یاری اوست که خوش نمی نویسد، که اگر خوش مینوشت تعلق و حظ و حیرت خوشنویس گونه به او مجال دیدن و غرقه گشتن نمیداد.
از همین رو ست که ادمی با دیدار اثارش خوشنویسی می بیند که از سیاه مشق فهمی برده ولی نمی نویسید،
فرم خط را دریافته ولی از ان حظی دیگر می برد و تو را به سر منزلی دیگر می رساند.
کلمات در سیاه مشق های او لمیده اند و به روانی درون دست یازیده اند، رقصان اند و چالاک. آثارش دستی در گذشته و میراث دارد که احوالمان را خوش میسازد، و از دیگر سو به امروزمان رهنمون میسازد و حظ و حیرت اکنون.
به اعتبار گذشته و حال در میان تاریخ مان نگه میدارد و احساس مدرنیسم درونمان را قدری لطیف تر و قدری صمیمی تر میسازد .
اینگونه است که سیاه مشق های او از درون تاریخ رهیده اند و به منزل امروز رسیده اند و در کنج چشمانمان لمیده اند.
آثارش ماندنی و یادش گرامی ست."
_ کیانوش معتقدی
در بخش دیگری آیین رونمایی کتاب صادق تبریزی که به کوشش گالری مژده منتشر شده است ، کیانوش معتقدی، پژوهشگر هنری گفت: "خوشحالم که پس از سالها، این کتاب و پژوهش ارزشمند منتشر شد. جالب است که این کتاب در حالی منتشر شد که هنوز درباره بسیاری از هنرمندان نوگرا و پیشگامان هنر ایران، کتابی چاپ نشده و نمایش بزرگی از آثارشان در ایران برگزار نشده است. بهنظر من، صادق تبریزی یکی از هنرمندان مهم و تأثیرگذار و در حقیقت پیشگام در عرصه مکتب سقاخانه بود. وقتی به تاریخ هنر ایران نگاه میکنیم، بهویژه از آغاز مدرنیسم، نمیتوان از جریان سقاخانه غافل شد.

وی افزود: در این ۷۰ یا ۸۰ سال گذشته که از دوران هنر معاصر میگذرد، همچنان بهنظر من جدیترین و مؤثرترین جریان هنری در هنر ایران، مکتب سقاخانه بوده است. این جریان آغاز و پایانی دارد و سبکی است که قابل بررسی است؛ سبکی که ارجاعات آشکار و پنهانی به گذشته و هنر ایران دارد. نکته جالب اینجاست که مکتب سقاخانه در زمانی زاده شد و به پایان رسید که با فضای فرهنگی و هنری آن دوران پیوند داشت. در واقع آغاز فعالیت و افتتاح موزه معاصر و نمایشگاه سقاخانه معروف، به نوعی نقطه پایانی این جریان بود چرا که بسیاری از هنرمندان یا مسیر را عوض کردند یا دیگر نبودند که ادامه بدهند.
معتقدی ادامه داد: اما در بین هنرمندان مکتب سقاخانه که این جریان را بهصورت پویا و ساختارمند پیوسته به شکوفایی رساندند، با دو گرایش اصلی مواجه هستیم. گروه اول، هنرمندانی بودند که به خوشنویسی پرداختند، همچون حسین زندهرودی و فرامرز پیلارام که شاخصترین آنها به شمار میروند. این هنرمندان توانستند زبان تصویری تازهای را مبتنی بر خوشنویسی و غنای فرهنگی تاریخ خوشنویسی ایرانی خلق کنند و آن را با مبانی انتزاعی و مفاهیم جدید ترکیب نمایند.
این پژوهشگر افزود: گروه دوم شامل ناصر اویسی، ژازه طباطبایی و صادق تبریزی است که گرایش بیشتری به نقاشی و نو کردن نگارگری یا مینیاتور ایرانی داشتند. اگر بخواهیم تمامی این هنرمندان را در یک کفه ترازو قرار دهیم و بهطور منصفانه قضاوت کنیم، به باور من، صادق تبریزی تنها چهرهای بود که در میان این دو دنیا حضور داشت و توانست توازنی جالب میان این دو حوزه ایجاد کند. همانطور که در آثارش مشاهده میکنیم، او هم بهطور جدی به نقاشی ایرانی علاقهمند بود و تلاش کرد این هنر را با زبان نو پیوند دهد. تبریزی نگارگری ایرانی را از فضای کوچک و محدود به بومهای بزرگ و وسیع منتقل کرد و روایتهای عاشقانه و دلدادگیها را با نگرشی نو و زیباییشناسی خاص خود گسترش داد. در عین حال، او بهطور همزمان با خط و خوشنویسی نیز ارتباط برقرار کرد و در این عرصه نیز موفقیتهای بزرگی کسب کرد. صادق تبریزی، پلی بود میان این دو دنیا و از همه مهمتر، تنها کسی بود که توانست مکتب سقاخانه را ادامه دهد.
معتقدی با اشاره به مداومت صادق تبریزی بر هنر سقاخانهای، گفت: او با برگزاری نمایشگاه در موزه کار خود را به پایان نرساند، بلکه تا پایان زندگیاش توانست مکتب سقاخانه را شاید بهتنهایی ادامه دهد و باعث شد گروههای هنری بعدی که در روزگار معاصر پدید آمدند، با نگرشی نو به سقاخانهای دوباره به این هنر علاقهمند شوند. در این دو یا سه دهه اخیر، شاهدیم که بسیاری از هنرمندان جوان بهطور هوشمندانهای دوباره از همان مبانی فکری و موتیفهای مکتب سقاخانه بهره میبرند. از این رو، تبریزی سهم مهمی در پیشبرد اندیشهای دارد که در آغاز دهه ۴۰ بسیاری از هنرمندان را درگیر خود کرده بود. در مستندی که بهتازگی نمایش داده شد نیز به این موضوع اشاره شد.


او افزود: به هر حال، هنرمندان مکتب سقاخانه به نوعی زاده هنرکده هنرهای تزیینی بودند، جریانی که در آن تلاش میشد تا به گذشته بازگشت شود. راهحلی که این گروه برای این بازگشت یافتند، راهحلی برتر بود، چراکه گروه اول نقاشان نوگرا در جستجوی آزمون و خطا بودند تا مسیری بیابند که هم هنری ایرانی بسازند و هم آن را با مبانی فکری جدید و هنر انتزاعی پیوند دهند.
معتقدی ادامه داد: کوششهای ارزشمندی که گروه اول انجام دادند، پیشگامانی را به وجود آورد که بعدها خود به استادان بزرگ در دانشکده هنرهای زیبا تبدیل شدند. با این حال، به نظر میرسد که این مکتب سقاخانه بود که توانست کار را به سرانجام برساند. تلاشی که جوانان پرشور آن دوران در ساختار آموزشی هنرکده هنرهای تزیینی داشتند و علاقه خاصی که به گذشته و تاریخ هنر ایران داشتند، زمینهساز این جریان شد. این اندیشه که باید جهان گذشته را با جهان امروز پیوند زد و تصویری رمزگونه و جذاب از گذشته ارائه داد، در نهایت توانست تحقق یابد. هنرمندان مکتب سقاخانه با بهرهگیری از خط، علم و نگارگری ایرانی و استفاده از عناصری که در هنر شیعی وجود داشت، توانستند راهحلهای تازهای ارائه دهند و تصویری نو از هنر ایرانی خلق کنند. به نظر میرسد این ایدهها و نوآوریها در دست این هنرمندان و گروهی که از آنها یاد شد، به نتیجه مطلوب رسید.
وی یادآور شد: صادق تبریزی هنرمندی با استعداد بود که بیوقفه به کار خود ادامه داد. اساساً یکی از ویژگیهای بارز هنرمندان نوگرا و نسل آنها همین پیوسته کار کردن و پرکاری است که در آثارشان به وضوح مشاهده میشود و این امر شگفتآور است. هنگامی که شما با حجم گستردهای از کارهای آنها مواجه میشوید، واقعاً به حیرت درمیآید.
وی درباره استمرار هنرمندان همدوره تبریزی گفت: اما چیزی که همیشه من را متحیر میکند این است که هنرمندان این گروه، که در دهههای ۳۰ و ۴۰ فعالیت کردند، چقدر پیوسته به کار خود ادامه دادند و چگونه در دانشکدهها و هنرستانها حضور مستمر داشتند. این استمرار در فعالیت هنرمند است که به تعالی و به بیانی شخصی منتهی میشود و هنرمند میتواند مسیر رشد و شکوفایی خود را بهطور واقعی پیدا کند. صادق تبریزی نماینده یک نگرش صحیح و مستمر در کوششهای هنری است. سلیقهپروری و پرکاری، همه اینها در کنار هم، از او یک هنرمند بیهمتا و پدیدهای در تاریخ هنر ایران ساخته است. قطعاً اگر امروز بخواهیم یا در آینده بخواهیم تاریخ هنر معاصر ایران را مورد بررسی قرار دهیم، صادق تبریزی بهدلیل گستره وسیع آثارش و بهویژه تفکیکی که این کتاب در مورد آثار او ایجاد کرده، جایگاه ویژهای در تاریخ هنر معاصر ایران دارد.
این مترجم افزود: یکی از بخشهای بسیار مهم در آثار صادق تبریزی که کمتر به آن پرداخته شده است، گروه نقاشی خط یا همان ریتم خط است. این بخش از آثار او بهاندازه تابلوهای معروف نگارگری و نقاشیهای شناختهشدهاش در ذهن هنرمندان و مخاطبان جا نیفتاده است، در حالی که او در این حوزه نیز دستاوردهای جدید و قابل توجهی به هنر ایران افزوده است. ممکن است تبریزی در زمینه نقاشی خط با رویکردی آرام و کمحاشیه به توسعه این سبک پرداخته باشد، اما امروز اگر به تاریخ تحولات نقاشی و خوشنویسی نگاه کنیم، آثار ریتم خط او جایگاه ویژهای به خود اختصاص دادهاند. این آثار نه تنها عمر طولانیتری داشتند، بلکه تبریزی توانست تجربه همکارانش مانند فرامرز پیلارام و دیگر هنرمندان را تکمیل کرده و در نهایت به یک دستاورد مهم در عرصه نقاشی دست یابد که ارزش زیادی دارد.
_ ایلمیرا دادور
ایلمیرا دادور، مدرس پیشکسوت زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه تهران دیگر سخنران این مراسم بود؛ او گفت: از امروز به بعد، این کتاب به یک منبع مرجع در مورد استاد صادق تبریزی خواهد بود. با توجه به رشته تخصصی من در ادبیات تطبیقی و پلی که این رشته بین ادبیات و سایر شاخهها، میانفرهنگیها و میانزبانها ایجاد میکند، پس از تورق برخی از آثار استاد تبریزی، آنچه توجه مرا جلب کرد، حضور انسانها، بهویژه آدمها و اسبها در آثار ایشان بود.

یکی از اصول بنیادین مکتب سقاخانه، توجه ویژه به نمایش انسانها و حیوانات است. در آثار تبریزی، این موجودات نه تنها به وضوح بلکه به شیوهای نوگرا و دقیق به تصویر کشیده شدهاند. وقتی به تماشای آثار استاد صادق تبریزی پرداختم و به تصویر اسب و سوارکار رسیدم، از زاویه دید خودم اولین نکتهای که توجه مرا جلب کرد این بود که چگونه میتوانم دو دنیای ادبیات و هنر را از این نقطه به هم نزدیک کنم.
مجموعه دلدادگان و عشاق آثار صادق تبریزی، مجموعهای بینظیر است. وقتی به این آثار نگاه میکنیم، در واقع همان مفاهیم و تمهایی را میبینیم که در ادبیات نیز وجود دارد. اساساً، تمام ادبیات فارسی بر پایه دلدادگیها، عشاق و روابط عاطفی استوار است. در این میان، دلدادگان و عشاق سهم بسزایی در شکلگیری این آثار دارند. زمانی که دوباره تابلوهای این مجموعه را بررسی کردم، به ویژه تابلوهایی که به داستانهای «فرهاد و شیرین» پرداخته بودند، به یک جواب رسیدم. به نوعی، این آثار اشاره به خمسه نظامی دارند و در نتیجه تصمیم گرفتم در این حوزه پژوهشی انجام دهم و ببینم آیا میتوانم حرفی برای گفتن در این زمینه پیدا کنم یا خیر.
وی ادامه داد: در این مجموعه، نکتهای که بیش از همه توجه مرا جلب کرد، تصویری بود که در یکی از تابلوها از اسب کشیده شده بود. اسبی بسیار شکیل و زیبا، سیاهرنگ با ظاهری باشکوه. این اسب بهگونهای تصویر شده بود که به نظر نمیرسید یک اسب معمولی باشد. تاجی زیبا بر سر داشت و یراقآلات زین و افسارش بهطور خاص و هنرمندانهای طراحی شده بود، بهگونهای که جلوهای بینظیر به این اسب بخشیده بود. این تصویر نه تنها نشاندهنده هنر بیبدیل استاد تبریزی است، بلکه اسب را بهعنوان نمادی خاص و پرابهت در هنر او معرفی میکند.

این اسب، در حقیقت همان «شبدیز» است که در داستانهای معروف فارسی، اسب شیرین به حساب میآید و به او هدیه داده شده بود. به نظر من، استاد تبریزی با کشیدن این تابلو، مجدداً این اسب را به شیرین هدیه داده است. در این اثر، اسب به صاحب اصلیاش، یعنی شیرین، بازگشته است و در کنار فرهاد، سوار بر آن اسب افسانهای که روزی روزگاری خسرو پرویز آن را به شیرین هدیه داده بود، در حال خوشحالی و شادمانی است. این تصویر نه تنها بازتابی از داستانهای کلاسیک ایرانی است، بلکه با استفاده از هنر مدرن و روایتهای عرفانی، به نوعی همزمانی گذشته و حال را در بوم نقاشی خلق کرده است
_مرضیه عطارینیکعزم
در ادامه، مرضیه عطارینیکعزم دانشیار دانشگاه شهید بهشتی تهران و فارغ التحصیل مقطع دکترا و پست دکتر نشانشناسی ادبیات درباره آثار تبریزی گفت: هنرمندی که پرترهای از خود میکشد، در واقع از خود جدا نمیشود، اما در این فرایند، نوعی تنش و فشار به وجود میآید. سوژه همیشه حضور دارد، اما در آثار آقای تبریزی، مفهومی از انفصال به چشم میخورد. در واقع، این انفصال به معنای جدا بودن از خود است، و نه تنها خود را از آن سوژه جدا میکند، بلکه به شکلی به دنیای بیرون و دیگریها پیوند میزند. در این نوع گفتهپردازی، به جای اتصال، همیشه حالت انفصال وجود دارد، که موجب گسترش بیحد و مرز گفتمان میشود.

وی افزود: همانطور که در داستانها میدیدیم، قصهها معمولاً با عباراتی مانند «یکی بود، یکی نبود» آغاز میشدند و ما را به مکانها و زمانهای دور میبردند، شخصیتهایی که هیچ ارتباط مستقیمی با ما نداشتند. در کارهای آقای تبریزی نیز، همیشه نوعی انفصال از خود و پیوند با دیگریها وجود دارد. هویت ایشان در این پیوند با فرهنگ ایرانی، فرهنگ اسلامی، مکاتب هنری مختلف، و دوستانشان شکل میگیرد. حتی کسانی که از کودکی در کنار ایشان بودهاند و در این مسیر هنری به ایشان کمک کردهاند، همگی در این شبکه انفصال و پیوند با دیگریها قرار دارند. به این ترتیب، حوزه ایشان از دایرهای کوچک و محدود به فضایی گسترده تبدیل شده است که به طور پیوسته گفتمانشان را توسعه داده و نمودهای وسیعی از آن در آثارشان دیده میشود.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: این گستردگی در آثار آقای تبریزی با تابلوهای متعدد و مجموعههایی که شامل آثار متنوعی هستند، به وضوح مشهود است. در این آثار، همچنان که در گفتهپردازیشان به تفصیل اشاره کردهاند، همیشه شاهد گسترش و تنوع در گفتمان و طرحهای مختلف هستیم. ایشان در آثار خود مانند دلدادگان، از بسیاری از جنبههای مختلف تاریخ، فرهنگ، و هنر بهره بردهاند که همگی در راستای این گفتمان گسترده و انفصالی هستند.

عطارینیکعزم همچنین گفت: آثار استاد تبریزی با موضوع عشاق به گونهای طراحی شدهاند که شخصیتهای درون آن نه تنها به یکدیگر نگاه میکنند، بلکه به مخاطب نیز چشم دوختهاند. این نگاهها، در تعامل با یکدیگر و مخاطب قرار دارند و در واقع کنشگران این آثار، یعنی پرسوناژهای خلقشده توسط ایشان، همزمان در حال تعامل با یکدیگر و با مخاطب ایرانی هستند؛ مخاطبی که با مفاهیمی چون دلدادگی، لباسهای زمان رزم، تاریخ اسلام، و مکتب خانم آشناست. این نگاهها بهطور ویژهای طراحی شدهاند و تبادل ارزشها را به نمایش میگذارند. این ویژگیها بهطور هوشمندانه و آگاهانه توسط استاد تبریزی در آثارشان گنجانده شدهاند.
وی ادامه داد: همانطور که استاد تبریزی خود فرمودند، ایشان سعی کردهاند در برخی مواقع آثارشان انتزاعی باشند و در برخی مواقع نیز فیگوراتیو. ایشان بهطور صریح اظهار داشتند که ترجیح میدادند گاهی فیگوراتیو باشند. بدون اینکه سخنان استاد را پیش از این شنیده باشم، برداشت من این است که اگر بخواهیم یک بردار ترسیم کنیم، در یک سر این بردار، انتزاع و در سر دیگر آن فیگوراتیو قرار دارد. آثار صادق تبریزی در میانه این دو قرار دارند. به عبارت دیگر، نمیتوان گفت که آثار ایشان صرفاً انتزاعی هستند یا کاملاً فیگوراتیو؛ بلکه آنها در تعادلی میان این دو سبک قرار دارند.

در این مراسم فیلم مستند با عنوان "اکنون کهن" به کارگردانی "مهدى رضاخانى" اکران شد.
همچنین در گالری شماره شش موزه هنرهای معاصر تهران ، گزیده ای از آثار زنده یاد صادق تبریزی که در گنجینه موزه نگاهداری می شود ارائه شد.
پایان بخش این آیین باشکوه، دورهمی هنری حاضران در کافه موزه بود.