کد خبر: 11131 A

سوژه فیلم «ترمینال» اسپیلبرگ، این آقای ایرانی است!

سوژه فیلم «ترمینال» اسپیلبرگ، این آقای ایرانی است!

مهران باقی: فیلم ترمینال را دیده اید؟ می‌دانستید سوژه این فیلم استیون اسپیلبرگ، واقعی بوده و تام هنکس، سرگردانی‌های مهران کریمی ناصری را بازی می‌کند؟

ایران آرت: 18 سال زمان زیادی است. یک انسان عادی تازه متولد شده در طول این مدت، دوران نوزادی، شیر خوارگی، نوپایی، نوباوگی، نونهالی و نوجوانی را پشت سر می گذارد و وارد مرحله ی جوانی می شود. در طول این مدت یک انسان نرمال، از مرحله ی زندگی نباتی دوره ی نوزادی و ناتوانی محض، به تدریج وارد فاز درک محیط، ایستادن، راه رفتن و ... می شود. در طول 18 فاصله بین سال های 1988 تا 2006، ده ها کودک در سراسر جهان متولد شدند و تمام مراحل یاد شده را با صبر و حوصله پشت سر گذاشتند اما مهران کریمی ناصری در یک فرودگاه زندگی می کرد . این ایرانی سر سخت متولد مسجد سلیمان ، بخش مهمی از بهترین سال های عمرش را در یکی از شلوغ ترین مکان های عمومی دنیا ( فرودگاه دو گل پاریس ) گذراند، شهرتی همپای آوازه ی این فرودگاه مشهور پیدا کرد و به دوست داشتنی ترین عنصر " دوگل " تبدیل شد.

در طول 18 سال ، با در نظر گرفتن کمینه ی جابه جایی سالانه ی مسافر در فرودگاه دوگل و فرض ترانزیت 57 میلیون مسافر در طول سال، مهران ناصری جابه جایی حدود یک میلیارد انسان را نظاره کرد اما خودش مثل پرنده ای که در قفس مانده، از حرکت و خروج از آن فرودگاه لعنتی محروم بود. ناصری در سال 1942 از یک پدر پزشک ایرانی و یک مادر پرستار انگلیسی در مسجد سلیمان خوزستان متولد شد. آن زمان حضور انگلیسی ها در مناطق نفت خیز همچنان برجسته بود و گدر و مادرش هم در یکی از بیمارستان های انگلیسی شرکت نفت با هم آشنا شده بودند. والدین مهران او را برای ادامه ی تحصیل راهی سرزمین مادری اش کردند اما فرزندشان که در شور و حرارت خوزستان بزرگ شده بود، هوای سرد و گرفته ی سرزمین مادری را تاب نیاورد و پس از اتمام تحصیل، دوباره به خانه ی پدر کوچ کرد. ناصری بعد از ورود به ایران در فاصله ی دو سال مانده به انقلاب 57 به دلیل حضور در تظاهرات ضد شاه، توسط رژیم وقت دستگیر شد. اقامتی نه چندان طولانی باعث شد ناصری قید ماندن در وطن را بزند. او که ذاتا آرام و قرار نداشت، کل اروپا را زیر و رو کرد و در نهایت در بلژیک ماندنی شد.

 

فرار به سوی برزخ

شرایط زندگی در بلژیک خوب بود اما ناصری که تاب دوری از والدینش را نداشت، زیر فشار روحی ناشی از غربت، به قصد یافتن پدر و مادر تصمیم گرفت دوباره راهی انگلستان شود. مادر او انگلیسی بود و مهران طبعا می توانست به راحتی در این کشور اقامت بگیرد، ضمن اینکه سابقه ی تحصیل در انگلستان را هم داشت. اما به دلایلی که از آن بی خبریم ، قبل از سفر به انگلستان ، سرنوشت سازترین اشتباه زندگی اش را انجام داد و تمام مدارک شناسایی خود را نابود کرد که بتواند در انگلیس بماند . انگلیسی ها ناصری را که مدارک شناسایی نداشت ، به بلژیک عودت دادند و دولت بلژیک هم دوباره او را به انگلستان برگرداند. آدم بدون مدرک شناسایی ، اساسا انگار وجود خارجی ندارد ، به همین خاطر هیچ دولتی مسئولیت چنین شهروندی را نمی پذیرفت . القصه ، مهران کریمی ناصری در جریان پاسکاری های متعدد بین کشورهای اروپایی ، در هشتم آگوست 1988 سر از فرودگاه " شارل دوگل " پاریس در آورد. این بار به دلیل قوانین فرانسه و بخاطر فقدان مدارک شناسایی ، فرانسوی ها نتوانستند او را به کشور مبدا باز گردانند ، لذا دوره ی عجیبی از زندگی او رقم خورد : اقامت در فرودگاه.

 

شهروند ساکن در برزخ

زندگی عجیب ناصری در فرودگاه شروع شد . در ابتدای اقامتش در فرودگاه دوگل ، پلیس فرودگاه به خیال اینکه تکلیف او ظرف نهایتا چند هفته در دادگاه مشخص خواهد شد ، یکی از نیمکت های پر تعداد بخش ترانزیت فرودگاه را برای خواب و استراحت در اختیار ناصری قرار داد . پیچیدگی های قانونی به کمک موضوع مهم بی هویت بودن ناصری آمد ، تا کار دادگاه در حل این مسئله بسیار سخت شود . حکم دادگاه بسیار عجیب بود ، فرانسوی ها به دلیل اینکه ناصی به صورت قانونی وارد فرودگاه دوگل شده بود ، به لحاظ قانونی نمی توانستند او را از فرودگاه اخراج کنند ، در عین حال او اجازه ی ورود به شهر پاریس را هم نداشت ! وضعیت بغرنج معاش و اقامت طولانی ناصری در فرودگاه ، فشار انجمن های حقوق بشری و سازمان های حامی پناهندگان روی دولت های درگیر را افزایش داد. دولت بلژیک زیر بار این فشار ها بار دیگر حاضر به گذیرفتن او شد ، منتها به این شرط که ناصری تحت نظر پلیس باشد . ناصری این شرایط را نپذیرفت و ترجیح داد زندگی عجیبش را در دوگل ادامه دهد . او کم کم با این زندگی عجیب کنار آمده و خودش را به عنوان یک شهروند بی وطن ساکن ترمینال شماره یک فرودگاه دوگل ، پذیرفته بود و در یکی از مصاحبه های پر شمارش در مورد برنامه روزانه زندگی در فرودگاه می گفت : " صبح ها ساعت هشت صبح بیدار می شوم ، در دستشویی مدانه صورتم را اصلاح می کنم و مسواک می زنم ، بعد از صبحانه روزنامه می خوانم . تا ظهر در دفترچه ی خاطراتم مطالبی می نویسم لباس هایم را به خشک شویی می فرستم .دلم می خواهد یک تلویزیون بخرم اما کنار نیمکتم برق وجود ندارد. برای شام از فروشگاه های کوچک همبرگر می خرم . حدود ساعت 9 شب هم روی همین نیمکت می خوابم . شب ها این جا خیلی بی سر و صدا است ."

فیلم ترمینال

ادعا های او در مورد گذشته و سرنوشتش در مصاحبه های متعددی که می کرد به قدر متناقض ، عجیب و غیر قابل اطمینان بود که به نظر می رسید ناصری دارد به بیماری های روحی جدی مبتلا می شود . در سال 1999 یک وکیل فرانسوی موفق شد برای او اجازه ی اقامت بگیرد اما ناصری با این استدلال که " من مهران کریمی ناصری نیستم ، بلکه سر آلفرد مهران هستم ! " از پذیرش این اقامت خود داری کرد . به نظر می رسید کریمی به زندگی در فرودگاه عادت کرده و به دلیل تاملات روحی شدید ، حاضر به ورود به اجتماع نیست . مشکلات سلامتی او به شدت وخیم تر شد ، تا جایی که در سال 2006 سرانجام او را به خاطر بیماری ، به یک بیمارستان انتقال دادند و مهران کریمی ناصری از آن تاریخ ، تحت حمایت یک بنیاد خیریه ی فرانسوی از فرودگاه خارج شد و در فرانسه اقامت گزید.

کریمی ، آکتور سینما

کریمی کم کم به کنون توجه تبدیل شد ، فیلمسازان و نویسنده ها به سراغش می رفتند و خودش هم در کتاب اتوبیوگرافی اش به نام " مرد ترمینال " که به زبان انگلیسی نوشت ، به این شهرت دامن زد . زندگی غمبار او در فرودگاه منجر به پیدایش گونه ای جدید در ادبیات شد که در آن آوارگان سراسر جهان ، شروع به نگارش وضعیت و سرنوشت اندوهبارشان کردند. جدا از این ها و ده ها مصاحبه ی مطبوعاتی و تلویزیونی ، زندگی دراماتیک او بارها دستمایه ی ساخت مستند ، فیلم سینمایی ، رمان و تئاتر قرار گرفت . در ایران بهروز غریب پور با الهام از زندگی ناصری ، نمایش جذاب به نام " 2342 روز بد" را روی صحنه برد و حمید رحمانیان هم مستندی با عنوان " سر آلفرد فرودگاه شارل دوگل " در مورد او ساخت . با این اوصاف شهرت او وقتی مثل بمب در جهان صدا کرد که استیون اسپیلبرگ تصمیم گرفت فیلم " ترمینال " را بر اساس زندگی کریمی بسازد . تهیه کنندگان ترمینال بابت ساخت این فیلم 250 هزار دلار به ناصری پول دادند که با توجه به زندگی اش در فرودگاه ، چندان به کارش نمی آمد . کریمی بعد از گرفتن این مبلغ در مصاحبه ای گفته بود " حالا دیگر می توانم هر چه می خوهم بخرم. اما اگر چیز گران قیمتی باشد ، نگرانم که نکند آن را بدزدند یا گم شود . حالا وضع خورد و خوراکم بهتر شده ، هر چند کیفیت غذا های ترمینال چنگی به دل نمی زند. می توانم بلیت هواپیما بخرم اما نه پاسپورت داردم و نه ویزا . با توجه به اینکه فیلم ترمینال دارد اکران می شود ، مشهور تر شده ام اما شیوه ی زندگی ام همان است که بود."

 

استیون اسپیلبرگ مهران کریمی ناصری فیلم ترمینال
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین