کد خبر: 71108 A

وحید زندی فخر| سریال زخم کاری

دور و تسلسل سریال زخم کاری

دور و تسلسل سریال زخم کاری

دیدن فصل دوم سریال زخم کاری این احساس را به بیننده القا می کند که انگار نویسنده با عجله هرچه تمام تر قصد دارد کاراکترهای اضافی را حذف کند تا زودتر به هدف نهایی و آن قهرمان اصلی برسد و قصه او را تعریف کند.

وحید زندی فخر

وحید زندی فخر
کارشناس ارشد مدیریت رسانه

ایران آرت:  سریال زخم کاری به کارگردانی محمدحسین مهدویان، آدم را یاد رمان تاریخی «صد سال تنهایی» اثر گابریل گارسیا مارکز می اندازد؛ اما نه به آن زیبایی و جذابی. در این رمان، مخاطب در تقابل با پیرنگ هایی قرار می گیرد که برایش تکرار را تداعی می کند، اما تکراری که یکنواختی ندارد و حوصله اش را سر نمی برد. زخم کاری هم با کمی اغماض، دچار همین تکرارهاست؛ منتها تکرارهایی یکدست و اسپویل شده.

می توان به جرات ادعا کرد که فصل نخست این سریال، بسیار موفق تر از فصل دوم بود. حداقل به لحاظ داستان سرایی، پیرنگ هایی در بطن خود داشت که مخاطب را درگیر ماجرا می کرد. اما از نیمه های قصه، سوء قصد کاراکترها نسبت به یکدیگر افزایش یافت و نویسنده این سریال را دچار دور و تسلسلی کرد که انگار نمی تواند خود را از این فضای بسته نجات دهد. حاج عمو بزرگ خاندان ریزآبادی را در وان حمام خفه کردند اما علت مرگ، سوء مصرف مواد اعلام شد. از این طرف ناصر پسر حاج عمو را با تزریق بیش از حد مواد، کشتند. همینطور نجفی، وکیل خانواده ریزآبادی، منصوره خواهر ناصر و فرنهاد هم با حیله و نیرنگ دشمنانشان به قتل رسیدند. حتی این آتش، دامنگیر مالک (با بازیگری جواد عزتی) هم شد، اما به طرز معجزه آسایی نجات یافت. تا اینجای سریال، مسعود طلوعی هر کاری که دلش خواست انجام داد و خون هرکسی را که کمی با او دشمنی داشت، ریخت. اما نه قانون توانایی مقابله با او را دارد و نه کسانی که از خونخواری او آگاهند.

مائده دختر ناصر، همان کسی که با میثم پسر مالک، ارتباط عاشقانه برقرار کرده بود، در فصل نخست دست به خودکشی زد. در فصل دوم هم خودکشی شیدا دختر شفاعت، عینا تکرار شد. چنین تکرارهایی از جذابیت داستان می کاهد و مخاطب تصور می کند که فریب خورده است.

دیدن این سریال، به ویژه در فصل دوم، این احساس را به بیننده القا می کند که انگار نویسنده با عجله هرچه تمام تر قصد دارد کاراکترهای اضافی را حذف کند تا زودتر به هدف نهایی و آن قهرمان اصلی برسد و قصه او را تعریف کند. همان کاراکتری که اکنون در مخفیگاهش نشسته و منتظر زمان مساعد است تا زنده بودن خود را اعلام کند؛ او کسی نیست جز مالک. این تمام ماجرای زخم کاری است که اگر تعداد کشته شدگان این سریال را بر تعداد قسمت هایش تقسیم کنیم، تقریبا در تمام قسمت ها یک نفر کشته شده است! آن هم با سناریوهایی تکراری و یکنواخت.

به نظر می رسد مهدویان هر ازگاهی خود نیز از این یکنواختی به تنگ آمده و یک کاراکتر از بیرون به قصه تزریق می کند. اما این تزریقات هم هنوز نتوانسته از درد حس و حال بسته آن بکاهد. این درد مزمنی است که زخم کاری را گرفتار کرده و گویا تا روشن نشدن تکلیف مالک، ادامه خواهد داشت. مالک تنها طبیبی است که می تواند درمان اساسی این درد باشد.

به همین خاطر محمدحسین مهدویان برای معرفی طبیب ناجی، به تکاپو افتاده و دست به کشتاری می زند که با پیرنگ های کلیشه ای تزئین شده است. باید صبور بود و دید که این یکنواختی تکرار، تا کجا ادامه می یابد و چه زمانی تعلیق مالک، به پایان می رسد تا شاید کمی الهام بخش جذابیت «صد سال تنهایی» شود. تا آن زمان چند نفر دیگر در این سریال باید جان خود را از دست بدهند؟ الله اعلم!

 

وحید زندی فخر
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین