کد خبر: 4709 A

منتقد آمریکایی: کیارستمی مرا عضوی از خانواده‌اش می‌دانست

منتقد آمریکایی: کیارستمی مرا عضوی از خانواده‌اش می‌دانست

وقتی می‌خواستم به ایران سفر کنم به شوخی به دوستانم گفتم باز هم این فرآیند دیوانه‌وار شروع شد!

ایران آرت: «گادفری چشایر» متولد 1951 میلادی، منتقد و نویسنده سینمایی و یکی از بنیانگذاران اصلی مجله معروف «اسپکتر» در سال 1978 است. «چشایر» یکی از علاقه‌مندان و متخصصان سینمای ایران و بویژه عباس کیارستمی است. وی با نشریاتی چون «نیویورک تایمز»، «ورایتی»، «فیلم کامنت»، «نیویورک پرس»، سایت «راجر ایبرت» و ... نیز همکاری داشته است.

 

گادفری چشایر

به عنوان یک آمریکایی چگونه به ایران و جشنواره جهانی فجر آمدید؟

جشنواره چند ماه پیش از من دعوت کرد. فکر می‌کنم احمد کیارستمی من را به آقای سیف‌الله صمدیان پیشنهاد دادند تا از من دعوت کنند. البته از این موضوع بسیار خوشحالم چرا که 15 سال بود به ایران نیامده بودم، بنابراین از آمدن به اینجا و جشنواره و بویژه حضور در برنامه بزرگداشت عباس کیارستمی بسیار هیجان‌زده‌ام.

با توجه به شرایط سیاسی اخیر در آمریکا و حضور رئیس جمهور جدید مشکلی برای حضور در ایران نداشتید؟

همیشه گرفتن ویزا بسیار سخت است و من تا دو هفته پیش نمی‌دانستم که می‌توانم به ایران بیایم یا نه. اما با این وجود بالاخره موفق شدم و امسال تنها آمریکایی هستم که توانسته به جشنواره بیاید. هر دفعه که برای آمدن به ایران اقدام می‌کنم این مشکلات وجود دارد و وقتی می‌خواستم به ایران سفر کنم به شوخی به دوستانم گفتم باز هم این فرآیند دیوانه‌وار شروع شد که تا دقیقه 90 و لحظات آخر مشخص نیست که آیا به سفر می‌روید یا خیر. 

ممکن است در بازگشت به آمریکا با مشکلاتی رو به رو شوید؟

این امکان وجود دارد. پیش از این درباره این موضوع نگرانی نداشتم چون رئیس جمهور ما «ترامپ» نبود و اما الان کمی نگران هستم. با این وجود با توجه به این که شهروند آمریکا هستنم مشکلی نخواهم داشت و ممکن است اذیت کنند و از من سوالاتی بپرسند که البته نمی‌تواند برای من مشکلی بوجود آورد. امیدوارم بازهم به ایران بازگردم و مدت زمان طولانی‌تری بمانم چون از بودن در اینجا لذت می‌برم.

 

برای اولین بار کدام فیلم ایرانی برای شما الهام‌بخش بود؟

پاسخ به این پرسش آسان است: این فیلم «کلوزآپ» بود که واقعا و واقعا مرا حیرت‌زده کرد. زمانی که برای اولین بار به جشنواره فجر آمدم فیلم‌های فوق‌العاده بسیار زیادی دیدم از امیر نادری، بهرام بیضائی، داریوش مهرجویی و خیلی دیگر از فیلم‌سازانی که پیش از آن هیچ چیزی از آنها نشنیده بودم، فیلمسازانی که فوق‌العاده بودند. اما سه فیلم از عباس کیارستمی «خانه دوست کجاست»، «زندگی و دیگر هیچ» و «کلوزآپ» بود و این «کلوزآپ» بود که مرا شگفت‌زده کرد و هیچ‌وقت چیزی شبیه آن ندیده‌ بودم و اولین بار مقاله‌ای درباره آن نوشتم.

اولین بار در سال 1994 کیارستمی را در نیویورک ملاقات کردم و اولین مقاله‌ طولانی را درباره او در مجله "فیلم کامنت" نوشتم. وقتی برای نخستین بار او را دیدم رابطه بسیار خوبی با من داشت، بسیار دلسوز و مهربان بود. زمانی هم که در سال 1997 به ایران امدم شناخت بیشتری از یکدیگر پیدا کردیم و وقتی او با فیلم «طعم گیلاس» در کن جایزه نخل طلا را برد من نیز با او بودم. او چنان فردی گرم، اصیل و بسیار باهوش و حساس نسبت به سایر افراد بود که همیشه از بودن در کنار او احساس خوبی داشتم. آخرین باری که او را دیدم سه سال پیش در نیویورک بود و با جمعی که همه از نیویورکی‌ها بودند مشغول صرف نهار دور یک میز بزرگ  بودیم که مرا صدا کرد و گفت: "گادفری، تو را عضوی از خانواده‌ام می‌دانم". هرگز این جمله را فراموش نمی‌کنم چون خیلی برایم خاص و ویژه بود.

 

فکر می‌کنید سینمای ایران می‌تواند تداوم‌بخش راه کیارستمی باشد؟

فکر نمی‌کنم کسی بتواند دقیقا شبیه او باشد اما در عین حال آقای فرهادی ظهور کرده که به موفقیت‌های بزرگ‌تری در مقایسه با کیارستمی در عرصه جهانی دست یافته است و فیلم‌های او فروش بسیار بیشتری از فیلم‌های کیارستمی داشته‌اند. گرچه جنس سینمای آنها کاملا متفاوت است اما واقعا از این موضوع خوشحال هستم چون داشتن چنین فردی که به چنین سطحی از موفقیت‌ها دست می‌یابد به سینمای ایران کمک می‌کند. 

فکر می‌کنم آثار کیارستمی هنوز بسیار خاص هستند و این تنها مربوط به مجموعه های از فیلم‌هایش نیست بلکه شخصیت هنری کلی اوست که برای مردم بسیار شیفته‌کننده و جذاب است. از طرفی کیارستمی در مقابل بخش عمده‌ای از سینما ایستاد که این بویژه برای افرادی که دوست داشتند به سینما به عنوان یک هنر خاص و نه یک تجارت نگاه کنند ایده آل بود. حتی فیلم‌های هنری چون آثار فرهادی نیز ظاهرا تا حدوی به سینمای تجاری نیز تعلق دارند که کیارستمی از آن فاصله می گرفت و جهان خود را می ساخت که بسیار انسان‌دوستانه  و شاعرانه‌تر از بسیاری از سینماهای دیگر است. فکر می کنم شاعرانگی کلمه‌ای کلیدی درباره کیارستمی است. چند سال پیش در مقاله‌ای نوشتم اگر یک چیز کلید سینمای کیارستمی باشد آن تلاش وی برای خلق سینمایی بود که معادل ادبیات مدرن بود. آثار او شامل ادبیات سنتی و کلاسیک ایرانی بود با نگاهی مدرن که وامدار چهره‌هایی چون فروغ فرخزاد و سهراب سپهری بود. این یکی از دلایلی است که کیارستمی را از دیگران متمایز می‌کرد. فیلمسازان دیگر معمولا کارهایی انجام می‌دهند که مرتبط با سینمای سنتی است و از عرف‌ها و ژانرهای متداول سینما و سینمای هنری پیروی می‌کنند اما آثار کیارستمی خاص خودش بود و سرشار از شاعرانگی بود.

 

 

 

 

عباس کیارستمی گادفری چشایر
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین