|
«نیما» که به باور اسلامی ندوشن، شعر را سزاوار آن میدانست که بتوان عمری در خدمت آن بهسر برد، نوشتن را مثل راه رفتن، عادت و در حقیقت یک نوع وسیلۀ تفریح و معالجۀ احساسات خود میدانست.
چند سال پیش به بهانه ساختن سرپوشی جدید و لابد دریافت بودجه و اعتبارمالی این سرپوش را برداشتند و مزار چند سال است به حال خود رها شده است.
منصور علی اصغری ؛ شاعر، نویسنده و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی درباره شعرهای تبری نیما (روجا) پژوهش کرده و حاصل آن تالیف کتاب "نیمای تبری" است.
بیست و یکم آبان زادروز نیما، سراینده انسانیت و لطافت بود...
به گفته عبدالجبار کاکایی، مهاجرت در ادبیات کهن و در واقع رفتن از مکانی به مکان دیگر برای خیلی از بزرگان ارزش بوده است و برخی دیگر به ابراز نفرت نسبت به مهاجرت پرداختهاند.
نیما یوشیج دو بار عاشق شد اما هر دو بار نتوانست به دلایل مختلف به عشق خود برسد. او در نهایت در سال ۱۳۰۵ هجری شمسی با عالیه جهانگیر دختر میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده میرزا جهانگیر صور اسرافیل ازدواج کر
جلال آلاحمد و همسرش بانو سیمین دانشور در واپسین سالهای زندگی نیما با او و خانوادهاش حشر و نشری مفصل داشتند و به قول سیمین دانشور، تقریبا شب و روزشان با نیما بود.
طبق تصاویر و توضیحاتی که هر روز از روند مرمت که نه، بی توجهی به این بنای تاریخی و مهم میگذرد، به نظر میرسد قصد داشتند ابروی خانه را درست کنند، چشمش را هم کور کردهاند.
خانههای ملکالشعرا بهار، نیما یوشیج، شهریار، جلال آلاحمد و حمید سبزواری که روزگاری محل خلق آثار بزرگ ادبی بود با اوضاع اسفباری مواجه شدهاند.
اخوان ثالث نیما را مرد مردستان میدانست و میگفت: نیما در خانه خود گویی چله نشسته بود و در بوته آزمایشهای گوناگون خویش، که چندانی هم از آن را به بازار نفرستاد، میساخت و ویران میکرد و باز دوباره میساخت.