کد خبر: 62330 A

سید محمد احصایی و عکاسی !/ نقش بهزاد حاتم در غیرمنتظره ترین نمایشگاه ۱۴۰۰/ عکاسی استاد خوشنویس از موزه های جهان در روزهایی که تهران موزه هنرهای معاصر نداشت / عکاسی از نقاشی سخت تر است

سید محمد احصایی و عکاسی !/ نقش بهزاد حاتم در غیرمنتظره ترین نمایشگاه ۱۴۰۰/ عکاسی استاد خوشنویس از موزه های جهان در روزهایی که تهران موزه هنرهای معاصر نداشت / عکاسی از نقاشی سخت تر است

احصائی: آقای بهزاد حاتم، منتقد و مجموعه دار بسیار خوب است و نگاه درستی به هنر ایران و جهان دارد و به اعتلای هنر ایران اهمیت می‌دهد. ایشان واقعاً مورد ستایش بنده هستند و از سلیقه و نگاه خاصش خوشم می آید... خانم گلستان از دوستان قدیمی بنده هستند و سال‌ها افتخار دوستی با ایشان دارم. من مثل خواهرم ایشان را دوست دارم و ایشان هم بیش از اندازه به من لطف دارند. با وجود ایشان و گالری خاطره انگیز گلستان اصلاً نمی‌توانستم در جای دیگری نمایشگاه بگذارم.

ایران آرت : آزاده جعفریان در اعتماد نوشت: در حالی که اعلام شده جمعه چهاردهم آبان، نمایشگاه" مشق شب های استاد محمد احصایی"با محوریت خط و خوشنویسی در گالری گلستان افتتاح می شود، اما همچنان توجه جامعه هنری به نمایشگاه جمعه پیش ایشان، عکس های ۵۰ساله است؛ موزه گردی احصائی ۳۰ساله در موزه های اروپا و امریکا و نمایش آنها در ۸۲سالگی. عکس هایی که به جای زوم روی شاهکارهای هنری، در پی واکاوی رفتار و مواجهه مردم با کارهای هنری است ، نوعی تاریخ و مردم نگاری از سوی یک هنرمند جوان ایرانی که نیم قرن پیش به کشف و تماشا سفر کرده بود.

به حتم اینکه چطور شد استاد خوشنویس دل به برپایی عکس های دوران دانشجویی اش سپرد و حکایت پشت این عکس ها چیست، حتمن جالب و خواندنی است که در این گفتگو رازهایی بر شما گشوده می شود از جمله اینکه استاد خوشنویس ما دوربین باز است، احترام خاص برای مقام عکاس قائل است و با وجود چند ده سال عکاسی حرفه ای، خود را عکاس نمی داند؛ و معتقد است عکاسی از نقاشی سخت تر است و ...

همزمان باید این نکته را نیز مدنظر داشت که نمایش این عکس ها در قالب یک سلسله رویداد به نام " دیدار هنرمند" است که به ابتکار و کیوریتوری بهزاد حاتم شکل گرفته است. دو نمایشگاه پیاپی محمد احصائی در گالری گلستان سومین و چهارمین دیدار هنرمند آقای حاتم است که برای هر یک از آنها یک کتاب و یک نمایشگاه در دسترس قرار گرفته است.

- استاد احصایی، نام شما با خط و نقاشی خط گره خورده و ما احصائی عکاس که در گالری گلستان به نمایش است را نمی‌شناختیم، حکایت این عکس های ۵۰ساله چیست؟

احصائی: من سال ۱۳۴۹ از رشته نقاشی به رشته گرافیک منتقل شدم. آن موقع آقای مرحوم ممیز از بوزار پاریس فارالتحصیل شده و به تهران برگشته بود و واحد گرافیک در دانشگاه تهران تاسیس کرده بود و بنده یکی از همکاران ایشان بودم و گرافیک خط تدریس می‌کردم و در عین حال خودم هنوز درسم تمام نشده بود و داشتم درس می‌خواندم. آن موقع از سازمان کتاب‌های درسی که مدیر آتلیه و گرداننده آنجا بودم مرخصی گرفتم و برای گشت و گذار به اروپا رفتم. طبیعتاً موارد مورد علاقه من برای گشتن، موزه‌ها بود. همین‌طور که داشتم آثار را در موزه‌ها نگاه می‌کردم توجه‌ام به افرادی جلب شد که داشتند آثار هنری را می‌دیدند. نوع برخورد تماشاگر و تابلو برایم جالب شد و گفتم این می‌تواند موضوع جالبی برای عکاسی باشد. من آن موقع عکاسی هم می‌کردم و گاهی عکس‌هایم در مجلات ادبی و هنری چاپ می‌شد. البته هنوز هم همیشه یک دوربین گردنم دارم و مرتب از خیابان عکس می‌گیرم ولی آن موقع حرفه‌ای‌ترعکس می‌گرفتم. آن موقع عکس‌ها را گرفتم و به تهران برگشتم و دیگر حواسم به آن عکس‌ها نبود تا این‌که یک روزی آقای بهزاد حاتم، که منتقد شناخته شده هنر هستند و از دوستان عزیز من، در سال ۱۳۸۹ در دفتر من بودند و داشتیم با همدیگر صحبت می‌کردیم، ایشان گفت چه عکس‌های جالبی است، ما می‌توانیم برای آن‌ها یک نمایشگاه ترتیب بدهیم. در واقع آن شروع ماجرا بود و امسال هم بنده توفیق پیدا کردم با لطف آقای حاتم این نمایشگاه را در گالری گلستان برگزار کنم.

 یعنی خودتان هیچ‌وقت قصد نداشتید که چنین نمایشگاهی بگذارید؟

احصائی: خیر. من یک جایی خواندم که یکی از عکاسان حرفه‌ای می‌گفت از اثر هنری و تماشاگر عکس گرفته‌‌ و این مسئله را به‌عنوان یک کار نو مطرح می‌کرد، در حالی‌که من ۵۰ سال پیش چنین کاری را انجام داده بودم. البته زنده‌یاد کیارستمی هم در این زمینه کار کرده بود. در هر حال برخی از عکس‌هایی که گرفته‌ام بد نیست. بیننده یک دریافتی از نظر شکلی و زمانی از آن می‌کند. جالب است که آن موقع مونالیزا در موزه لوور در کنار رافائل و دیگران بود و از سی سانتی‌متری می‌شد این تابلو را معاینه کرد و هیچ گاردی هم نبود. من داشتم این تابلو را می‌دیدم که یک لحظه دیدم جلوی این تابلو یک دختری که گردنش را کج کرده است با یک ژستی ایستاده و به همین خاطر عکس او را گرفتم. الآن اگر به لوور تشریف ببرید این تابلو با گارد انسانی و شیشه ی ضد گلوله و دستگاه آژیر و تنضیم رطوبت محفوظ است که در کتاب نمایشگاه هم تصاویر امروزی نیز هست.

- وقتی به تهران برگشتید همان دوره وسوسه نشدید که نمایشگاه عکس بگذارید؟

احصائی: من از موضوعات مختلف عکس گرفته بودم. آن موقع عکاس نبودم و فقط یک علاقه‌مند به عکس گرفتن بودم. البته نمی‌توان گفت که این کار را جدی نمی‌گرفتم چون همه کارهای عکس را خودم انجام می‌دادم ولی عکاسی را به‌عنوان کار اصلی خودم تلقی نمی‌کردم. من بیشتر خط و نقاشی خط کار می‌کردم. از طرفی اعتقاد ندارم که افراد باید همه کارهایی که بلد هستند را نشان بدهند. هنرمند باید یک چیز را مطرح کرده و همان را تعقیب کند. به هر حال کسی که کار هنری می‌کند دیدش با دیگران تفاوت دارد و می‌تواند هر چیزی را مورد تجربه قرار بدهد ولی اگر قرار باشد هر کاری که انجام می‌دهد را به نمایش بگذارد، نمی‌تواند تعریف خاصی را به‌عنوان هنرمند داشته باشد. من موافق این کار نیستم.

- احتمالاً الآن در گنجینه شخصی‌تان یک سری عکس از مناظر ایران هم دارید.

احصائی: بله. من همه جای ایران را گشته‌ام و عکس‌های قابل دیدن از جاهای مختلف ایران به خصوص مردم دارم.

- پس احتمال این‌که دوباره دوستی مانند آقای بهزاد حاتم اصرار کنند و یک نمایشگاه عکس دیگر بگذارید، وجود دارد؟

احصائی: این اولین و آخرین است.(با خنده)

_ می‌دانم که شما آن زمان دوربین لایکا داشتید. آن روزها عکاسی کردن با چنین دوربینی حتماً سخت بوده است. شما عکاسی دیجیتال را دوست دارید یا همان عکاسی سنتی و کلاسیک را؟

احصائی: البته من مدت‌هاست که دیگر آن مشغله‌ای که در گذشته در رابطه با عکاسی داشتم را ندارم. گرچه الآن دوربین‌های مختلفی دارم. ابتدا عکاسی را با دوربین‌های رولی‌فلکس آلمانی شروع کردم. در آن زمان عکاس‌های حرفه‌ای با آن دوربین عکس می‌گرفتند. بعد در ادامه یک لایکای 3N به دستم رسید و به داشتن این دوربین علاقه‌مند شدم چون دوربین فوق‌العاده‌ای است. یک ابژکتیو داشتم که جنس عکس‌های آن خیلی خوب می‌شد. در حال حاضر هم دوربین سونی حرفه‌ای دارم و هم نیکون حرفه‌ای. یک دوربین هم دارم که همیشه در جیبم است. اگر بخواهم حرفم را خلاصه کنم باید بگویم در یک دوره‌ای دوربین‌باز بودم.

_ دوربین دیجیتال را بیشتر دوست دارید یا دوربین‌ آنالوگ؟

احصائی: با وجود این‌که دوربین‌های دیجیتال، کار را تسهیل می‌کنند و فرصت انتخاب را برای عکاس زیاد می‌کنند ولی همچنان دوربین‌های آنالوگ را بیشتر دوست دارم. اخیراً مد شده که وسایل تاریک‌خانه را می‌فروشند. من بیشتر از دوربین‌های آنالوگ خوشم می‌آید چون انسان را با موضوع به چالش می‌اندازد. نیرویی که انسان هنگام عکاسی با دوربین آنالوگ می‌گذارد بیشتر و عمیق‌تر از زمانی است که با دوربین دیجیتال عکاسی می‌کند. دوربین دیجیتال به خاطر ویژگی راحتی که دارد باعث می‌شود عکاس انرژی لازم را برای انتخاب یک کادر خوب بگذارد. البته هر کسی یک سلیقه‌ای دارد و من سلیقه‌ام این‌طور است.

_ شما عکاس‌های ایران و آثارشان را هم دنبال می‌کردید؟

احصائی: بله ، من از دیر سال دو مجله عکاسی را آبومان بودم.اعتقاد دارم که عکاسی هنر سخت و دشواری است. ما نباید تصور کنیم که هر عکسی، اثر هنری است. عکاسی کار دشواری است و پیدا کردن موضوع برای عکاسی و حضور انسان در آن عکس، مشکل‌تر از نقاشی است. عکس دو مسئله مهم دارد؛ نخست آن اتفاقی است که عکاس جلوی کادر قرار می‌گیرد و آن را پیدا می‌کند. در واقع با صحنه به صورت شهودی برخورد می‌کند. مسئله بعدی، حرفی است که در آن تصویر وجود دارد. بیخود نیست که می‌گویند یک تصویر به اندازه هزاران کلمه، ماجرایی را بیان می‌کند. این‌ها به ما می‌گوید یک فریم عکس چقدر اهمیت و ارزش دارد و اساتید عکاسی پس از گذر از چه مراحلی به این مقام‌ها رسیده‌اند. خود عکاس‌ها از بین هزار عکسی که گرفته‌اند در نهایت با پنج عکس در تاریخ معرفی شده‌اند. گرفتن یک سری عکس‌ها ساده به نظر می‌رسد ولی در واقعیت کار هر کسی نیست. این چیزها راحت به نظر می‌رسد ولی واقعیت این‌طور نیست و مسئله پیچیده‌تر از این‌هاست. البته من عکاس نیستم و نباید بیشتر از این درباره این موضوع صحبت کنم.

_ گفتید عکاسی کار دشواری ست اما این روزها به جهت عام شدن عکاسی برخی نظر دیگری دارند

احصائی: ببینید با وجود اینکه میلیون‌ها دوربین در سراسر جهان وجود دارد ولی تعداد عکاسان در مقابل تعداد نقاشان بسیار کم است و این مسئله به خاطر مشکل بودن عکاسی است. در هنگام عکاسی یک رقابت عمیقی بین انسان و موضوع به وجود می‌آید که این رقابت بسیار پیچیده و دقیق است. نقاش بیشتر عواطف را بیان می‌کند ولی عکاس هم باید عواطف را بیان کند و هم طوری عکس را بگیرد که از جهات مختلف فنی جذاب باشد. شاید به خاطر این‌که عکاسی را بلد نیستم ماجرا را سخت می‌گیرم.

_ شما حتما در این سال‌ها دوباره به تماشای موزه‌ها مهم جهان رفته‌اید. آیا پیش آمد در ذهن تان آن قاب‌های ۱۳۴۸ را تصحیح کنید و بگویید از این زاویه سوژه را می دیدم بهتر بود ؟

احصائی: نمی‌شود به این قاطعیت گفت چون مربوط به گذر زمان و سن و سال نیست، بلکه مربوط به موقعیت درونی یک فرد است. ای بسا یک جوان نوپا یک چیزی را ببیند و شخصی که حرفه‌ای هست و سال‌ها کار کرده است به آن نرسد.

- از بین موزه‌هایی که تاکنون رفته‌اید و در این عکس ها پیداست کدام‌یک را بیشتر دوست دارید؟

احصائی: برای من گنجینه موزه ها مهم است و از این نظر خیلی از این موزه ها به جهت در اختیار داشتن برخی شاهکارهای هنری مورد توجهم هستند. در هنر بدتر و بهتر نداریم. من این‌طوری یاد گرفته‌ام. از آنجایی که در موزه‌های مختلف از آثار مهم افراد ماندگار و هنرمندان متشخص نمونه کارهای مختلفی وجود دارد، در نتیجه همه موزه‌ها عین هم هستند و فقط ساختمان‌شان یا تعداد آثارشان تفاوت می‌کند. من در کشور دانمارک یک موزه نسبتاً کوچک دیدم و هنوز یادم است در آن موزه دو، سه کار وجود داشت که من نمونه آن‌ها را در هیچ موزه دیگری پیدا نکردم. در نتیجه نمی‌توان به طور قاطع گفت کدام موزه بهتر است و فقط می‌توان گفت کدام موزه کلکسیون بیشتری دارد. مثلاً موزه متروپولیتن نیویورک جزو موزه‌هایی است که مجموعه‌های مختلفی از تمدن‌های متفاوت دارد. در موزه‌های کشور ایتالیا نیز آثار حیرت‌انگیزی وجود دارد. سالودار دالی یک اثر «شام آخر» سورئال در یک موزه‌ای در ایتالیا دارد که به نظرم بهترین اثر اوست. ما در موزه معاصر خودمان یک اثر از جکسون پولاک داریم که در دنیا چنین چیزی پیدا نمی‌شود. بنابراین برای این‌که بگوییم کدام موزه بهتر است به این بستگی دارد که چه آثاری در آن موزه وجود دارد. موزه خود ما غنی است و موزه معروفی است.

_ شما زمانی که این عکس‌ها را گرفته‌اید تقریباً ۳۰ سال‌تان بوده است و زمانی که به ایران برگشته‌اید فضای پرشوری برای دیدن اثر هنری در ایران وجود نداشت و شاید هنوز هم وجود ندارد و با آن کمال مطلوب آن کشورها فاصله داریم. می خواهم حال تان در بازگشت به ایران بدانم.

احصائی: بله، ما خیلی وقت است که از این ماجراها عقب مانده‌ایم. وقتی به این سفر می رفتم وضعیت هنر در ایران را می دانستم و به طبع دچار شگفتی آن چنانی نشدم. من ناخودآگاه یا خودآگاه به واقعیت جامعه آگاه بودم و قبول داشتم که جامعه دارد تقلا می‌کند ولی از این‌که سفارشی است ناراحت بودم و خوشم نمی‌آمد. حکومت در گذشته سعی می‌کرد برای مدرن کردن سرمایه‌گذاری کند، منتها موضوع این است که این کارها باید با یک پیش‌زمینه و هم‌فکری روشنفکرها انجام شود ولی به نظر من روشنفکرها همکاری نکردند. باید مطبوعات، افراد متفکر و تحصیل‌کرده با همدیگر همکاری می‌کردند. توسعه متوازن وجود نداشت، هنر ما و از اساس زیست اجتماعی ما به شدت دچار سیاست‌زدگی است و همین فضای رشد ما را کوچک کرده است.

بله پیداست ما از منظر توسعه فضای فرهنگی عقب مانده‌ایم، اما در حال حاضر از منظر تعداد هنرمندان، تنوع آثار هنری، گالری‌ها، میزان خلاقیت و کیفیت و ... چندین برابر قبل از انقلاب پتانسیل معنوی داریم که باید بکوشیم این را بالفعل کنیم. منتها یک نکته وجود دارد. از بس وسایل ارتباط جمعی زیاد است و همه به همه جا دسترسی دارند، متأسفانه تعداد کارهای اورجینال و اصل کم شده است. مثلاً ما در قبل از انقلاب، زنده‌یاد مارکو گریگوریان، آقای پرویز تناولی، سهراب سپهری و آقای زنده‌رودی را داشتیم ولی پس از انقلاب این اتفاق نیفتاد و باید جریان خلقی کرد تا این چشمه جوشان هنرمندان تثبیت شده بیشتری حضور و ظهور یابد.

_ عکس های شما زیر عنوان گنج بازیافته سومین دیدار هنرمند بهزاد حاتم است و نمایشگاه بعدی تان با عنوان مشق شب، چهارمین دور این سلسله رویداد در این باره بگوید

احصائی: آقای بهزاد حاتم، منتقد و مجموعه دار بسیار خوب است و نگاه درستی به هنر ایران و جهان دارد و به اعتلای هنر ایران اهمیت می‌دهد. ایشان واقعاً مورد ستایش بنده هستند و از سلیقه و نگاه خاصش خوشم می آید.

_ و دوباره به گالری گلستان برگشتید

احصائی: خانم گلستان از دوستان قدیمی بنده هستند و سال‌ها افتخار دوستی با ایشان دارم. من مثل خواهرم ایشان را دوست دارم و ایشان هم بیش از اندازه به من لطف دارند. با وجود ایشان و گالری خاطره انگیز گلستان اصلاً نمی‌توانستم در جای دیگری نمایشگاه بگذارم.

 

سید محمد احصایی بهزاد حاتم لیلی گلستان گالری گلستان آزاده جعفریان دیدار هنرمندان با شهردار تهران سومین دیدار هنرمند
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین