کد خبر: 69929 A

چهار صبح بسیار عجیب خانم‌ها مونیکا و نور در گالری کربن ۱۲ دبی

چهار صبح بسیار عجیب خانم‌ها مونیکا و نور در گالری کربن ۱۲ دبی

دو خانم هنرمند، روایتی بسیار عجیب از چهار صبح در گالری کربن ۱۲ در السرکال اونیو دبی به نمایش گذاشته‌اند: مونیکا گرابوشنیگ MONIKA GRABUSCHNIGG آلمانی و نور مالاس NOUR MALAS سوری کانادایی.

ایران آرت: نور مالاس NOUR MALAS و مونیکا گرابوشنیگ MONIKA GRABUSCHNIGG چهار صبحی هراس آلود و وحشتناک را در قالب های نقاشی و مجسمه به نمایش گذاشته اند.

این نمایشگاه دوتایی تا هفتم شهریور به تماشاست.

گالری کربن ۱۲ که توسط زوج گالری دار کوروش نوری و نادین ناتزر Kourosh Nouri and Nadine Knotzer تاسیس و اداره می شود برای معرفی این نمایشگاه این متن را منتشر کرده است: 

مونیکا گرابوشنیگ (آلمان ، 1987) مجسمه‌ها و چیدمان‌های درک خودش از درونی‌ترین هسته غم‌انگیز زندگی انسان را پردازش می‌کند: هستی ما، افق مرگ، دره‌های عمیق اشک‌ها ، در حالی که نقاشی‌های نور مالاس (کن، 1995)، که در طول دوره‌ای از حالت عاطفی و غم و اندوه تولید شده‌اند.

نور ملاس که چندین مکان را خانه می نامد، سعی می کند در زندگی روزمره آرامش پیدا کند. مالاس که یک هنرمند سوری کانادایی است، در حال حاضر در شیکاگو مستقر است، جایی که MFA خود را در رشته مجسمه سازی در SAIC به پایان رساند. او قبلا مدرک BFA خود را از دانشگاه گلداسمیت لندن دریافت کرده بود. مالاس که در امارات متحده عربی نیز بزرگ شده، تحت تأثیر شهرها و فرهنگ های متعددی است که همه اینها به او نگاهی متفاوت داده است. آثار مالاس در چندین نمایشگاه گروهی در شیکاگو، دبی، لندن و یونان به نمایش بوده است. اولین نمایشگاه انفرادی او با نام Desperately Continuous Bodies در سال 2019 در تسالونیکی یونان برگزار شد.

_ چهار صبح عجیب دو هنرمند 

برخی فرهنگ ها معتقدند ۴ صبح یک نوع زمان هیولایی است. نشانه یک وضعیت اضطراری، گرگ و میش که توسط دو مرز ناپایدار قاب شده و یک جور «ساعت جادوگری» است. 

اگر چه همه در مورد زمان دقیق شب موافق نیستند، اما همه قبول دارند که این زمانی است که انواع ارواح و غول‌ها و مظاهر هولناک در قلب انسان غوطه‌ور می‌شوند و وقتی با ترس‌های قابل مشاهده روبرو می‌شویم خون ما را منجمد می‌کنند. برخی می گویند چنین دقایق رعب آوری تنها ساعتی بعد از نیمه شب است اما دیگرانی بین سه تا چهار صبح پیش از سپیده دم آن را تجربه کرده اند. برخی هم معتقدند این زمان ثابت نیست و گاه در یک برنامه فصلی متغیر است اما در همه حال ، مقدمه ای برای جیغ پرندگان در طلوع خورشید است.

البته تعداد کمی از مردم این زمان خاص را می بینند، افرادی بدشانس، بی خواب، مضطرب که با این مشکل دست به گریبان می شوند.

خوشبخت آنهایی هستند که منتظر شب هستند تا به لطف پلک‌های سنگین شان از روز نجات یابند، بخوابند به امید طراوت آینده.

اما چهار صبح هیولاها می آیند، آنها در تاریکی خردکننده، سنگین اما بی شتاب قدم می زنند، ما فقط در صورتی می توانیم آنها را ببینیم که شرایط دیگر برآورده شوند، چیزهایی خارج از کنترل ما. آنها را فقط می توان در نگاه های اجمالی، چشمک ها گرفتار کرد. نور آن سوی پنجره یکی است. شاید در شهرها بهتر دیده شوند. در این زمان دراز کشیدن در رختخواب فایده ای ندارد. این روزها، البته، ما یک ارتش کامل از دستگاه های تکنولوژیکی براق و نورانی داریم که حواسمان را پرت می کنند. با این سرگرمی‌های موقتی که برای لحظه‌ای از آن لذت می‌بریم، ساکت و تنها در سیاهی، دیگر مجبور نیستیم شب را در حال چرخیدن بگذرانیم. اما گاهی اوقات تمرکز ما از بین می رود. 

یک راه حل: ما می توانیم از رختخواب بیرون بیاییم و در میان غم و اندوه حرکت کنیم. ما تن خود را در برابر لمینت براق، پارکت‌های ترک‌خورده، نور سرد کاشی‌های آشپزخانه، آگاهی از خشکی، پینه، رنگ حسی سال‌ها استرس و فعالیت احساس می‌کنیم.

مجسمه‌ها و چیدمان‌های مونیکا گرابوشنیگ (فورارلبرگ، 1987) درک خودش از درونی‌ترین هسته غم‌انگیز زندگی انسان را پردازش می‌کند: وجود ما، افق مرگ، دره‌های عمیق اشک‌ها در درون. این درهای سرامیکی یخچال، قلمروهای جدید و ناشناخته‌ای از غم و اندوه را باز می‌کنند، غرق در خواسته‌هایی که هرگز نمی‌دانستیم داریم. زمان زودگذر است عمر ما کوتاه است ما باید آنچه را که می توانیم انجام دهیم. این آثار سعی در حفظ این حس از خودمان دارند و زوال ما را به تاخیر می اندازند. 

این مجسمه ها با استفاده از ظروف روزمره، ما را به یاد مصنوعات کاربردی می اندازند، غوطه ور در غمگینی و تنهایی. آنها با نقاشی هایی از چیدمان های گل آویزان با کمان های ساتن سرسبز، فضای یادگاری، شاهدان پژمردگی خودشان، پیشگیرانه برای خود، برای همه ما، تکمیل می شوند. 

نقاشی‌های نور ملاس که در دوره‌ای از غم و اندوه و جشن تولید شده‌اند، فضای بین دو حالت احساسی کاملاً متضاد را موضوع خود می‌دانند. آنها بدون نادیده گرفتن تضادهای خود یکدیگر را تکمیل می کنند. رویکرد او بر بی‌واسطگی نقاشی متکی است، اینکه چگونه امکان ابراز وجود دیوانه‌وار از خاطرات، از نقاط تداعی آزاد که در درون او زندگی می‌کنند، نشات می‌گیرد: فرم‌ها و چهره‌هایی که در سر، قلب، فضاهای بین ما به یادگار مانده‌اند. این مناظر احساسی گیج‌کننده نقشه‌های بی‌مکانی، نظم‌های غیرخطی، ثبت‌های کامل فراوانی از دست دادن هستند. 

آثار Grabuschnigg و Malas فقط مجموعه‌ای از پاسخ‌های شخصی از پیش تعیین شده را به اشتراک نمی‌گذارند ، آنها با طرح مسئله ، پیشنهاداتی را بیان می کنند که می‌توان آن‌ها را به دلخواه روشن و خاموش کرد. رویکردهای آنها تصادفی یا جادویی محض به وجود نیامده است. بلکه همه از درون آن‌ها سرچشمه می‌گیرد.

به انواع انگیزه‌های دیگری که همه ما می‌بینیم و احساس می‌کنیم، یا اگر خودمان انها را نمی بینیم: هیولاها در صبح بسیار زود، لحظه لرزان بین نفس‌های اشک‌آلود، زمانی که در انتظار سپیده دم سپری شده‌اند، کر شده‌ از آوای پرندگان بی‌رحمش می آیند و سپس خورشید سر می‌زند.

این نمایشگاه دوتایی تا هفتم شهریور به تماشاست.

السرکال اونیو گالری کربن ۱۲ مونیکا گرابوشنیگ نور مالاس کوروش نوری نادین ناتزر
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین