فردخت کیایی مهر و مجموعه لاپوشونی ؛ زیبایی شناسی مینیمالیسم رنگی
استفاده از مینیمالیسم رنگی در کنار حداکثرگرایی بافتی، ترکیب تضادها را شکل داده است. جنبه حسی اثر بسیار پررنگ است؛ بیننده ناخودآگاه میل به لمس سطح کار دارد. این کیفیت لمسی (Tactile) جایگاه مهمی در زیباییشناسی اثر دارد.
ایران آرت: اثری از فردخت کیاییمهر از مجموعه لاپوشونی که تکنیک میکسمدیا در ابعاد 100×70 سانتیمتر خلق شده است را بررسی می کنیم. اثری که در تقاطع نقاشی، حجم و چیدمان قرار دارد و مرزهای سنتی نقاشی تخت را میشکند.
فردخت کیایی مهر در استیتمنت این مجموعه میگوید: «در این مجموعه سعی داشتم با بافتهایی که روی بوم ایجاد میشود و پرسپکتیوی که توسط نور بر سطح کار شکل میگیرد، زمینهای برای برداشتهای متفاوت هر فرد فراهم کنم. چرا که هر کسی میتواند در این بافتها، تصویری متفاوت و خوانشی شخصی داشته باشد.»
اثر حاضر بافتی پیچیده و در عین حال سیال را به نمایش میگذارد؛ چینخوردگیهایی سفید که به واسطهی انعکاس نور و سایه، مدام تغییر چهره میدهند و چشم مخاطب را به کشف و بازخوانی دوباره دعوت میکنند. «لاپوشونی» به معنای پوشیدگی، در اینجا نه فقط عنوان مجموعه بلکه رویکردی مفهومی است؛ پوشیدگیای که به واسطهی بافت و حجم، لایههایی از حضور و غیاب را همزمان آشکار میسازد.

این اثر، همانقدر که به ماده و فرم وفادار است، به ذهن و تخیل بیننده هم میدان میدهد. در واقع هر نگاه، خود بخشی از اثر را کامل میکند و این تعامل میان مخاطب و بوم، به جوهرهی مجموعه بدل شده است
مهمترین عنصر اثر فردخت، بافت برجسته و سهبعدی آن است. چینها و درهمتنیدگی سطوح یادآور پارچه یا موجهای منجمد است. این بافت پیچیده حس حرکت و ایستایی را همزمان منتقل میکند.
انتخاب تکرنگ سفید سبب شده نگاه مخاطب بیشتر بر حجم، نور، و سایه متمرکز شود تا بر تنوع رنگی. سفید همچنین بار معنایی پاکی، بیزمانی و بیمکانی را القا میکند.
برجستگیها در تعامل با نور، پرسپکتیوهای متغیری را ایجاد میکنند؛ هر زاویه دید، تصویری تازه پدید میآورد.
قاب چوبی تیره، تضادی ظریف با سفیدی سطح اثر میسازد و توجه را به مرکز هدایت میکند. عدم مرکزیت یا نظم هندسی باعث شده که حرکت چشم در تمام سطح اثر جریان داشته باشد.
هنرمند در استیتمنت اشاره میکند که هدف او ایجاد بستری برای برداشتهای متفاوت فردی است. این باز بودن اثر به تفسیر شخصی، آن را در قلمرو هنر معاصر و پدیدارشناسانه قرار میدهد.
بافت چینخورده میتواند استعارهای از خاطرات، زخمها، یا ردهای زمان باشد؛ یا حتی به ذهنیت فردی هر بیننده سپرده شود.
سفید بودن اثر میتواند معنای "خالی بودن" و امکان نوشتن/تصویر کردن ذهن هر فرد را القا کند.
استفاده از مینیمالیسم رنگی در کنار حداکثرگرایی بافتی، ترکیب تضادها را شکل داده است.
جنبه حسی اثر بسیار پررنگ است؛ بیننده ناخودآگاه میل به لمس سطح کار دارد. این کیفیت لمسی (Tactile) جایگاه مهمی در زیباییشناسی اثر دارد.
اثر بهشدت باز است و هر مخاطب میتواند تصویری متفاوت (پارچه، کوه، امواج، پوست، یا حتی صفحهای ذهنی) در آن ببیند. این کیفیت مشارکتی، ارزش ویژهای در هنر امروز دارد.
نورپردازی و زاویه دید بیننده، تجربهای پویا و شخصی میسازد.
این اثر فردخت کیاییمهر، تلفیقی از مینیمالیسم رنگی و ماکسیمالیسم بافتی است که با حذف رنگ و تمرکز بر حجم، امکان خوانشهای چندگانه را فراهم میکند. اثر بیش از آنکه تصویری عینی باشد، بستری برای تفسیر فردی است؛ جایی که ماده و نور، گفتوگویی آزاد با تخیل مخاطب آغاز میکنند.

فردخت کیایی مهر متولد 1379 است که کارشناسی نقاشی خودش رو از دانشگاه سوره تهران گرفته و هفت سال در هنر فعالیت دارد از دیگر مجموعه های کیایی مهر می شود به چاپ های دستی با تکنیک لاین آرت و مجموعه قلم فلزی و آبرنگ اشاره کرد.