زن و بچه سعید روستایی به روایت اسکرین دیلی/ نقش منفی معادی، درخشش ایزدیار و نوجوانی که ستاره فیلم شد
منتقد اسکرین دیلی معتقد است فیلم جدید سعید روستایی بر پایه اصل «بارش مصیبت پشت مصیبت» ساخته شده است.
ایران آرت: جاناتان رومنی منتقد اسکرین دیلی به تحلیل و نقد فیلم «زن و بچه» ساخته جدید سعید روستایی پرداخته و نوشته است: اصل «بارش مصیبت پشت مصیبت» همواره یکی از بنیانهای رئالیسم اجتماعی بوده، اما نیازمند دقتی فوقالعاده است تا به ورطهی ملودرام یا سریالهای آبکی نیفتد. دو عرصهای که فیلم بلند ایرانی زن و بچه بهطرز خطرناکی به آنها نزدیک میشود.
اسکرین دیلی در ادامه نوشته است: در فیلم جدید سعید روستایی، زنان تنها راه بقا را اتحاد با یکدیگر میدانند، با این حال بعد استدلالی فیلم زیر فشار انبوه افشاگریها و بحرانهای لحظه آخری که مدام شدت میگیرند، آسیب میبیند. در نتیجه این بازیگران هستند که با هنرنماییشان تلاش میکنند درام را زنده نگه دارند – بهویژه بازیگر اصلی، پریناز ایزدیار.
منتقد اسکرین دیلی در ادامه به بررسی فیلمنامه پرداخته و بخشهایی از داستان فیلم هم فاش کرده است. از این رو چنانچه علاقهای به خواندن داستان فیلم پیش از تماشای آن ندارید ادامه مطلب را نخوانید.
نوشته اسکرین دیلی به شرح زیر است: پریناز ایزدیار – که پیشتر در فیلمهای ابد و یک روز و متری شیش و نیم ساخته روستایی حضور داشته – نقش «مهناز»، پرستار ۴۵ ساله و بیوهای را بازی میکند که مادر دو فرزند است: دختربچهای هشتساله به نام «نِدا» (با بازی پرانرژی آرشیدا درستکار) و پسری نوجوان و سرکش به نام «علیار» (با بازی سینا محبی). او در آستانه ازدواج مجدد با «حمید» (پیمان معادی)، راننده آمبولانس، قرار دارد؛ مردی که بهنظر میرسد صادقانه شیفته اوست، اما شیرینی بیشازحد رفتارش در همان ابتدا هشداری برای بیننده است.
بزرگترین چالش مهناز، پسرش علیار است – نوجوانی دردسرساز که جسارت و پیشفعال بودنش با رفتاری عاشقانه نسبت به همکار مادرش نشان داده میشود. شیطنتهای کاریزماتیک علیار در مدرسه موجب درگیری با معلمش «سمخانیان» (مازیار صیادی) میشود. سرانجام، وقتی علیار در حال اداره یک باند شرطبندی در کلاس دیده میشود، صبر معلم به پایان میرسد. البته این باند چیزی فراتر از شرطبندی روی فرفرهای چرخان نیست – روستایی با نماهای عمودی از چرخش این فرفره، بیشترین بار نمادین را از آن استخراج میکند – اما نتیجهاش اخراج علیار از مدرسه است، که ممکن است به شکلی تلخ در بروز تراژدی اصلی فیلم مؤثر باشد. در ادامه، روستایی کارتی کاملاً آبکی رو میکند و شخصیت حمید را وارد رابطهای با خواهر کوچکتر مهناز، «مهری» (سها نیاستی)، میسازد.
در این مرحله، تمرکز فیلم روی فروپاشی خانواده مهناز است و اینکه چگونه بیرحمی یا فریبکاری مردان، همبستگی زنان را تضعیف میکند – موضوعی که فیلم در آغاز با صحنهای آرمانی از آموزش خانگی میان مهناز و مهری و مادرشان (فرشته صدرعرفایی) به تصویر کشیده بود. اما برخوردها و شوکها در ادامه بیش از حد اغراقشده اجرا میشوند، و ایزدیار مجبور است با حالت چهره و بدون دیالوگ، طیف گستردهای از ترس، ناراحتی و خشم را نشان دهد یا گاه با فریادهای پرشور به عزاداری و گلایه بپردازد. مهناز همچنین در مسیر پیگیری قانونی تراژدی، به چهرهای انتقامجو تبدیل میشود.
سراشیبی فیلم بهسوی اغراقهای احساسی، بهویژه از آن جهت ناامیدکننده است که یکسوم ابتدایی آن بسیار قوی آغاز میشود؛ بهخصوص در سکانسهایی از حضور علیار در مدرسه و کارگاه فنی – صحنههایی دقیق، پرانرژی و با فیلمبرداری متحرک و درخشان. این فضای زنده و ملموس، یادآور فیلم ۴۰۰ ضربه فرانسوا تروفو است و علیار (با بازی پرهیجان محبی) تداعیگر شخصیت مقاومتناپذیر آنتوان دوآنل در آن فیلم است.
با این حال خیلی زود فیلم به ورطه شوکهای متوالی و چرخشهای ناگهانی میافتد، و این وظیفه بازیگران است که با بازیهای احساسیشان درام را سرپا نگه دارند – نه همیشه بهشیوهای ظریف. معادی (که در برادران لیلا و جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی نیز حضور داشته) از نقش منفی خود نهایت استفاده را میبرد و ترکیبی از لطافت و دسیسه را به نمایش میگذارد. صیادی نیز از شخصیت معلم پرخاشگر و دایماً آزرده، طنزی پرجنبوجوش استخراج میکند. و ایزدیار، در چارچوب محدودی که نقش در اختیارش میگذارد، همچنان حضوری گیرا و تأثیرگذار دارد؛ حتی زمانی که تبدیل به نمادی کلیشهای از رنج و استقامت زنانه میشود.»