کد خبر: 57024 A

لاکچری بازی تلویزیون و جیب خالی مردم

لاکچری بازی تلویزیون و جیب خالی مردم

آقای علی عسگری، خواهش می کنیم اگر می خواهید تبلیغات بازرگانی در رسانه ملی انجام دهید حداقل محصولات گران قیمت را تبلیغ نکنید، خیلی ها پول خریدش را ندارند، شما را به خدا این رویه را در صداوسیما که خودتان آن را «رسانه ملی» می دانید جا نیندازید که در شرایط نامساعد و نامناسب اقتصادی زندگی لاکچری را ترویج دهد. باور کنید برای کسی که نان برای خوردن ندارد خرید یک وسیله یک میلیون و چندصد هزار تومانی زندگی لاکچری محسوب می‌شود

یوسف خاکیان

ایران آرت: یوسف خاکیان در روزنامه آفتاب نوشت: زبان به مفهوم کامل کلمه مو درآورد، بس که به عملکرد سازمان صداوسیما انتقاد کردیم وهیچ عکس العملی در رفتار این رسانه مشاهده نکردیم، آش همان آش است و کاسه همان کاسه. هم زبان خودمان مو درآورد و هم زبان قلممان. آخر سال شد، یکسال هم از آمدن کرونا گذشت، اما عجیب آنکه رسانه ملی هر دو پایش را در یک لنگه کفش کرده و اصرار عجیبی بر ادامه رفتاری که در پیش گرفته دارد، انگار ما در این جامعه زندگی نمی کنیم و هیچ حق و حقوقی نداریم. مسئولان این رسانه حداقل یکبار هم نمی آیند روزنامه ها را بخوانند تا ببینند ما چه می گوییم، مردم چه می گویند، مردم چه می خواهند. نه اشتباه نکنید، حرف گزارش امروز درباره سریال های تکراری و عدم پخش ساز از آنتن جعبه جادویی و سانسورهای عجیب و غریب سریال ها و فیلم های سینمایی و پخش صحنه های خشن در برخی از فیلم های سینمایی و ... نیست، هرچند که بارها درباره این موضوعات قلمفرسایی کردیم و صدایمان به هیچ کجا نرسید و اگر هم رسید کسی به حرفمان توجهی نکرد که بخواهد رفتارش را تغییر دهد و در مسیر درست قدم بردارد. مسئله چیز دیگری ست، مسئله اندوهی ست که در جامعه وجود دارد، مسئله بی پولی مردمی است که بسیاری از آنها این روزها شرایط بسیار سختی را تجربه می کنند، هم به خاطر این ویروس لعنتی و نفرین شده که پایش را بیخ گلویشان گذاشته و سخت در حال فشار دادن است و هم به خاطر گرانی و تورم و تحریم و بورس و هزار مصیبت دیگر که از در و دیوار بر سر این مردم می بارد و هنوز و همچنان هم ادامه دارد که ای کاش میزان این سختی که این مردم تحمل می کردند در همین حد و اندازه باقی می ماند، اما افسوس که فشارهای اقتصادی روز به روز بیشتر و بیشتر می شود و از همین حالا دارند اعلام می کنند که تازه بعد از عید برایتان کلی سورپرایز داریم، قرار است قیمت اینترنت و قیمت میوه و قیمت گوشت و قیمت لبنیات و کلا قیمت زندگی کردن بیشتر شود تا خوشی تان در سال جدید کامل شود. شاید بپرسید اینهمه که گفتی و شنیدیم و خواندیم چه دخلی به صدا و سیما دارد و تلویزیون بیچاره چه گناهی کرده است که یقه دریده ای و نعره کشان به سمت جام جم هجوم برده ای که مثلا مقصر بدبختی مردم را پیدا کرده ای و می خواهی او را در این گزارش رسوا نمایی؟ در جوابتان باید عرض کنم که از قدیم گفته اند گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.

این گزارش اصلا بنا ندارد تقصیرها را به گردن صدا و سیما بیندازد، بلکه می خواهد از رفتاری که این رسانه در شرایط کنونی در پیش گرفته گلایه کند و مدیران این رسانه را مورد خطاب قرار دهد که:

«ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی

کین ره که تو می روی به ترکستان است»

القصه روایت این گزارش مربوط به یکی از برنامه های آشپزی تلویزیون است، حال بماند که رسانه ای که قرار است در جامعه فرهنگسازی کند کجای فعالیت فرهنگی اش به موضوع آشپزی ارتباط دارد؟ البته که شاید برخی دوست داشته باشند از تلویزیون برنامه آشپزی ببینند، بسیار خب، ما هم خرده ای نمی گیریم. مسئله ای که قلم نگارنده این گزارش را به خشم آورده به برنامه آشپزی که از تلوزیون پخش می شود، ارتباطی ندارد بلکه به موضوعاتی که در این برنامه مطرح می شود مربوط است. شکی نیست که در برنامه آشپزی، پختن غذا را به مردم آموزش می دهند تا از این طریق حال یا مردم را با غذاهایی که کمتر مورد استفاده قرار می دهند آشنا کنند و مراحل پختشان را به آنها آموزش دهند و یا اینکه اقدام به معرفی غذاهای جدید کنند و بگویند مثلا فلان غذا در کشور مکزیک مورد استفاده مردم قرار می گیرد و خیلی هم خوشمزه است، شما هم می توانید از این غذاها برای خودتان تهیه کنید. خیلی هم خوب و عالی. اما نکته اینجاست که در برنامه های مرتبط با موضوع آشپزی، پختن غذا در حاشیه است و آنچه برنامه سازان تلویزیون را به تولید اینگونه برنامه ها ترغیب می کند، بیشتر مسائل اقتصادی ست که همانا شامل تبلیغات بازرگانی قاشق چنگال و قابلمه و ظرف و ظروف می شود، اما همه مردم با این موضوع هم کنار آمده اند و ما رسانه ای ها  هم به عنوان جزئی از همین مردم عادت کرده ایم به تبلیغات بازرگانی این چنینی. هرچند که چندین و چند بار به این موضوع هم انتقاداتی را به رشته تحریر درآورده و عنوان کرده ایم که اگر می خواهید تبلیغات بازرگانی تان را روی آنتن رسانه «ملی» پخش کنید لطفا در میان آگهی هایتان چند ثانیه هم فیلم و سریال پخش کنید که مردم حداقل دلشان خوش باشد که صداوسیما کمی به آنها فکر می کند. ما به این موضوع هم عادت کردیم به همین دلیل مدتی ست دست از انتقاد کردن از رسانه ملی (حداقل در صفحه فرهنگی) برداشته ایم و بنا داشتیم بر این سبق و سیاق ادامه مسیر دهیم و دیگر کمتر، خیلی کمتر از تلویزیون و برنامه هایی که پخش می کند گلایه کنیم، اما متاسفانه نشد که بر سر پیمانی که با خودمان بستیم پایبند باشیم، به همین دلیل عهد را شکستیم و این گزارش را به رشته تحریر درآوردیم که امیدواریم نه هیچکدام از مسئولان رسانه ملی، بلکه خود آقای علی عسگری به عنوان بالاترین مقام سازمان صداوسیما آن را بخواند و تنها به فکر فرو رود، همین. حتی اگر هیچ اقدامی هم انجام داد، اشکالی ندارد.

اگر عنوان تیتر این گزارش را «اقتصاد میلیونی در جامعه فقیر» گذاشته ایم به دلیل تبلیغاتی است که در یکی از همین برنامه های آشپزی که در طول شبانه روز روی آنتن شبکه های مختلف تلویزیون می رود.

دو روز پیش بود، نشسته بودم و کارهای مربوط به صفحه فرهنگی را انجام می دادم، تلویزیون روشن بود و برنامه آشپزی مورد اشاره پخش می شد و صدایش فضای خانه را پر کرده بود. تصویر را نداشتم اما صدا را چرا. آقای آشپز جای اینکه مواظب باشد غذا ته نگیرد مشغول انجام تبلیغات بازرگانی بود، گوش کنید:

«برای تهیه این محصول صد در صد ایرانی فلان عدد را به فلان شماره پیامک کنید کارشناسان ما با شما تماس می گیرن و مراحل خرید این محصول را به شما می گن. قیمت این محصول یک میلیون و .... تومانه، اما برای شمایی که دارید این برنامه رو نگاه می کنید تخفیف در نظر گرفتیم و این محصول رو با قیمت یک میلیون و ... در اختیارتون قرار می دیم. شرکتی که این محصول رو تولید می کنه به کسانی که از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستن هم امکاناتی رو به صورت اقساط در نظر گرفته که اونا هم بتونن این محصول رو بخرن. دقت کردید که کل موادی که غذامونو باهاشون با این محصول تهیه کردیم صدهزار تومن هم نشد...»

دیگر هیچ صدایی نمی شنیدم، هیچ صدایی بجز بوق ممتدی که با فرکانس بالایی در دو گوشم پخش می شد، آشپز رفته بود، تلویزیون رفته بود، لپ تاپی که با آن کار می کردم رفته بود، اتاق رفته بود، ساختمان رفته بود، کوچه رفته بود، خیابان رفته بود و جای همه این رفته ها هزاران هزار علامت سوال آمده بودند و جلوی چشمان من رژه می رفتند.

تبلیغات میلیونی در رسانه ملی؟ آنهم در شرایطی که مردم بیش از یکسال است دارند با کرونا و بیکاری و بی پولی و فقر و نداری و ... دست و پنجه نرم می کنند؟

«کل موادی که باهاشون غذامونو درست کردیم صد هزار تومن هم نشد؟» صد هزار تومان؟ آن هم در مملکتی که طرف برای اینکه شکم خودش را سیر کند از نانوایی نان نصفه می خرد تا بتواند با بقیه پولش فردا هم نان برای خوردن بخرد.

اگر واقعا خرید کالای ایرانی یک میلیون و چند صد هزار تومانی در توان مردم است واقعا به قول رئیس جمهور عزیزمان چه نیازی به 45 هزار تومان یارانه دارند؟

شما دارید یک کالا را با تخفیف بالای یک میلیون تومان به مردم می فروشید؟ تبلیغش را هم می کنید؟ آنوقت می گویید ما برای ساخت سریال های جدید بودجه نداریم؟

در سطح شهر که تردد کنی، خصوصا در همین ایام کرونایی، مردمانی را می بینی که از پیر و جوان و کودک و زن و مرد تا کمر در سطل های زباله خم شده اند و پی روزی خود در میان آشغال ها می گردند تا تکه پلاستیکی، مشمعی، پارچه ای، لباس کهنه ای، حتی غذای نیمه مانده ای و نان نیمه خورده ای و میوه نیمه گاز زده ای بیابند تا شب که شد صدای قار و قور شکمشان خواب را از چشمانشان نرباید.

هرچند که اگر بخواهی فقط یک املت ساده با یک نان بربری برای شام خودت (یک نفر) تهیه کنی باید کلی پول بدهی اما باور کنیم، بیایید باور کنیم خیلی ها این غذای بسیار ساده را هم نمی توانند تهیه کنند که اگر چنین نبود ما مردم برای چه سر سال که می شد جشن عاطفه ها برگزار می کردیم؟ در روزگاری که مردم «سی سخت» سر سیاه زمستان گرفتار زلزله شده اند و در چادر زندگی می کنند واقعا تبلیغ محصولات آشپزی فوق میلیونی به چه کار مردم می آید؟  چه آنها که در سی سخت زندگی می کنند، چه آنها که در تهران و شهرهای دیگر. اگر پولی داشته باشیم که می بریم می دهیم به آن نگون بختها تا در این زمستان سرد شبها کمتر بلرزند، اگر پولی داشته باشیم قسط هایمان را می دهیم، بدهی هایمان را می دهیم، کارفرماها اگر پولی داشته باشند حقوق عقب افتاده کارکنانشان را می دهند، کارگرها اگر پولی داشته باشند دوچرخه ای را که سالهاست به کودکشان قول تهیه اش را داده اند، می خرند. مدتهاست که اشکنه باستانی که سالها پیش داشت به تاریخ می پیوست به عنوان غذای اعیانی بسیاری از مردم دوباره به سفره ها بازگشته، من از شما می پرسم، آیا پختن اشکنه واقعا نیاز به خرید محصول فوق میلیونی دارد یا با یک قابلمه ساده که از مادربزرگ هایمان برایمان به ارث رسیده هم می توان آن را درست کرد؟

آقای علی عسگری، رئیس محترم سازمان صداوسیما مردم در شرایط سختی می کنند، خیلی هایشان را کرونا از کار بیکار کرده، خیلی هایشان صورتشان را با سیلی سرخ نگه می دارند، خیلی هایشان شب سر گرسنه به بالین می گذارند، گرسنه نه این معنا که هیچ نمی خورند، بلکه به آن مفهوم که به اندازه نمی خورند، روزنامه همین دیروز ما را بخوانید، مردم با خرید کیلویی میوه خداحافطی کرده اند، این یعنی آنان مجبورند دانه ای سیب و پرتقال و انار و کیوی و نارنگی بخرند، تازه این سرنوشت پولدارهایمان است، اگرنه بی پولها که حق دست زدن به میوه را ندارند و از دور باید تماشا کنند. آقای علی عسگری شما را به خدا این یک مورد را به حرف ما گوش کنید، پای تلویزیون را در مسیری قرار ندهید که زندگی میلیونی را به جامعه فقیر نشان دهد، کاری با نمایش زندگی خوش و خرم در سریالهایتان نداریم، آنها فیلم هستند و همه می دانند که داستان هایشان واقعی نیستند، اما خواهش می کنیم اگر می خواهید تبلیغات بازرگانی انجام دهید حداقل محصولات گران قیمت را تبلیغ نکنید،  من روزنامه نگار که میلیونها نفر شبیهم در این جامعه زندگی می کنند با حقوق پایه وزارت کار (حتما می دانید چقدر است) روزگار می گذرانم، اگر چون منی بخواهد یکی از این محصولات را بخرد چگونه بقیه روزهای ماه را سپری کند؟ بپذیرید قیمت محصولاتی که تبلیغشان می کنید در حال خارج شدن از عرف است که اگر چنین نبود و قیمتهایشان معقول بود خودتان در تلویزیون اعلام نمی کردید: «شرکتی که این محصول رو تولید می کنه به کسانی که از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستن هم امکاناتی رو به صورت اقساط در نظر گرفته که اونا هم بتونن این محصول رو بخرن» شما را به خدا این رویه را در صداوسیما که خودتان آن را «رسانه ملی» می دانید جا نیندازید که در شرایط نامساعد و نامناسب اقتصادی زندگی لاکچری را ترویج دهد. باور کنید برای کسی که نان برای خوردن ندارد خرید یک وسیله یک میلیون و چندصد هزار تومانی زندگی لاکچری محسوب می شود.

 

تلویزیون صدا و سیما تبلیغات تلویزیون
نظرات خوانندگان
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین