کد خبر: 17993 A

ما یک سیصدم دنیا؟!

ما یک سیصدم دنیا؟!

حراج تهران در اقدامی اقناعی که مرسوم حراجی ها نیست، برخی از خریدارانی که مایل هستند را معرفی می کند‌: در این دوره تا این لحظه بانک های پاسارگاد و گردشگری و نیز دوسالانه نقاشی دامون فر...

ایران آرت: حسین هاشم پور : واقعا سه میلیارد تومان برای نقاشی از سهراب سپهری زیاد است و نماد تجمل‌گرایی ست؟

یک

گران ترین اثر دنیا که سال گذشته میلادی برای نقاشی از پل گوگن پرداخت شد 300 میلیون دلار چکش خورد که گمانه زنی های رسانه ای می گوید دولت قطر آن را خریده است، یعنی گران ترین اثر هنری در ایران با دلار فعلی، که هفتم خرداد در پنجمین حراج تهران به قیمت سه میلیارد تومان به ثبت رسید، یک سیصدم گران ترین اثر به فروش رسیده در دنیاست؛ برخی ممکن است این مقایسه را نادرست تلقی کنند، سهراب کجا، پل گوگن و مونش و پیکاسو کجا؟ اما چینی ها در همین دو دهه این گونه فکر نکرده اند و امروزه از ده نقاش پرفروش زنده معاصر، سه نفر چینی هستند؛ البته مثلا فوتبالیست های ما هم این گونه فکر نمی کنند اگر کیفیت کارشان نقد شود که چرا مثل مسی یا رونالدو بازی نمی کنند، حرفتان تمام نشده می گویند دستمزد مسی و امکانات رونالدو را به من داده اید که چنین انتظاری دارید؟ مشابه این مقایسه ها در باقی مشاغل هم هست، از کارمند تا راننده اتوبوس... مدام در حال ارزیابی درآمدهای خود با ترازهای نخست دنیا هستند، اگر هیچ یک از این سنجش ها خود بزرگ بینی نیست، غفلت از اینگونه مقایسه ها در قیمت آثار هنری که بخشی ماندگار از هویت فرهنگی ماست به یقین خودکم بینی ست.

دو

قاعده برندسازی مولفه هایی جهانی دارد که ارزش مالی بخشی از آن است؛ هزینه های هنگفت هالیوود و گرانی مبهوت کننده گنجینه های هنر کلاسیک اروپا از همین منظر قابل ارزیابی ست؛ تجارت آثار هنری فقط داد و ستد پول نیست، تبادل ارزش ها و باورهایی را میسر می سازد که با هیچ مبلغی قابل انتقال نیست و هنر ایران چنین پتانسیلی را داراست؛ مرور گران ترین آثار حراج تهران نشان می دهد آثاری منبعث از فطرت انسانی، حاوی ارزش های این سرزمین توسط خریداران گرامی داشته شده اند؛ از همین روست که باید آرزو داشت آثار بزرگان هنر ایران به میلیون دلارها برسد و کلکسیونرهایی فرای خاورمیانه برای خریدشان رقابت کنند؛ در همین راستا حراج تهران در اقدامی اقناعی که مرسوم حراجی ها نیست، برخی از خریدارانی که مایل هستند را معرفی می کند‌: در این دوره تا این لحظه بانک های پاسارگاد و گردشگری و نیز دوسالانه نقاشی دامون فر؛ این راهکار قدمی خوب در جهت باورپذیری افکار عمومی ست که می تواند پشتوانه برندسازی در عرصه بین الملل تلقی شود.

سه

اگر آثار بزرگان هنر ایران اندر خم اعداد کوچک بماند، سه هزار دانشجوی هنر که هر سال از مراکز آکادمیک فارغ التحصیل می شوند چگونه از راه هنر امرار معاش کنند؟ ارزش افزوده آثار هنری در پنج دوره حراج تهران می گوید اگر فرهنگ سازی و تبلیغات درست صورت پذیرد هنرمند ایرانی می تواند از راه هنرش زندگی و حتی برای اقتصاد ملی، ارزآوری کند؛ باید الفبای این تجارت نوظهور را به کلکسیونرهای نوآمده آموخت تا با سرمایه گذاری روی جوان ها، مارکت هنر در زیرساختش تغییر معنادار کند؛ اینگونه فضاها را باید انجمن های تجسمی، گالری داران و دیگر نهادهای مرتبط تعریف کنند.

چهار

حراج تهران موفق است این را هم آمار می گوید که نسبت به فروش دو میلیاردی دوره نخست، حائز رشد 1250 درصدی است و هم اتفاقا نقدها؛ نقد شدن از دیده شدن می آید، اما نقدهای منتشر شده در این باب عمدتا نشانی درست نمی دهند؛ برخی شان حتی قواعد اولیه حراج را نمی دانند و ایراداتی می گیرند که اصلا وارد نیست، مثلا اینکه حراج باید فراخوان بدهد! در عین حال چندین هزار هنرمندی که به طور مستقیم در این حراجی حضور نیافته اند، حق دارند بپرسند چرا من نه؟ این دوستان، حراج تهران را یک بنیاد دولتی تصور می کنند که باید حق شان را ادا کند، برخی معتقدند جایگاه شخصی دکتر علیرضا سمیع آذر و کوشش هایش در موزه هنرهای معاصر و بعد آن، به چنین انتظاراتی دامن زده است؛ این نقدها همیشه خواهند بود زیرا بدیهی ست حراج تهران به هیچ وجه توان پاسخگویی به این حجم مطالبه حضور را ندارد، این در حالی ست که برای تضمین فروش، تامین انبوه هزینه ها و خلق رکوردهایی که در دنیای هنر برای مارکت ایران برندسازی کند مجبور است آثار دستکم 50 هنرمند شاخص را پیاپی در خود بگنجاند، و حتی برای دستیابی به ارقام بزرگتر از هر استادی حداقل دو کار روی میز حراج پیشنهاد دهد.

پنجم

حراج تهران همچنان یک پدیده نوظهور برای ما ایرانیان است، لذا اگر هنرمندانی تحت تاثیر قیمت های هیجانی حراج، قیمت آثار خود را گم می کنند و ناگهان اعدادی عجیب غریب پیشنهاد می دهند به مرور متوجه و به اصلاح برمی آیند؛ رفته رفته برخی که آثارشان در گالری ها هم فروش نمی رود توقع نخواهند داشت به حراج راه یابند؛ رویکرد فرهنگی حراج تهران مثل ارائه آثار اساتید کلاسیک و یا حضور طیف های اندیشگی و سبک های بسیار متنوع نادیده نمی ماند؛ انرژی حاصل از رونق حراج به اقتصاد هنر کتمان نمی شود؛ بزرگتر شدن شعاع دایره بازار هنر اعم از خریدار و فروشنده باور خواهد شد... به یقین، در پنج سال دوم ثمرات حراج تهران بیشتر روشن می شود.

این یادداشت امروز 18 خرداد در روزنامه شرق ص 14 به چاپ رسیده است.

 

حسین هاشم پور حراج تهران حسین عبدالهاشم پور
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین