فریده لاشایی با درخت آتش در کلکسیون رها گالری/ این ماییم که در حال سوختن هستیم؟

نقاشی که در سال ۱۳۷۳ خلق شده و حاصل دوران بلوغ هنری فریده لاشایی ست. اثری معاصر که توامان خوانش های انتزاعی و سورئال نیز دارد. درختی گر گرفته و شعله ور؛ درخت آتش فریده لاشایی؛ اما آیا این تنه ایستاده انسانی ست که در فکر و اندیشه شعله ور است؟ یا شاید انسانی که می سوزد ؟ آیا این ماییم که می سوزیم ؟ همین ایهام و استعاره هاست که فریده لاشایی را از دیگر هنرمندان هم عصرش جدا می کند؛ بانوی نقاش نویسنده.
ایران آرت : کلکسیون رها گالری خاورمیانه که بیش از دو دهه است با تمرکز بر ارتقای هنر منطقه فعالیت فرهنگی مستمر دارد، شاهکارهای مدرنیستی و معاصر متنوعی از هنرمندان ایرانی و عرب را نگاهداری می کند.
یکی از این آثار، اثر معروفی از زنده یاد فریده لاشایی ست؛ اثر بدون عنوان با تکنیک اکریلیک روی بوم در ابعاد ۱۷۵×۲۱۲ سانتی متر که سال ۱۳۷۳ خلق شده و اسفند ۱۳۹۲ در حراج کریستیز خاورمیانه به فروش رسیده است.
فریده لاشایی (۱۳۲۳ رشت - ۶ اسفند ۱۳۹۱ تهران) نقاش نوگرا، نویسنده، و مترجم ایرانی بود. شهرت او به نقاشیهای انتزاعی معاصرش بر میگردد؛ او رمان معروفی با عنوان " شال بامو" و نیز ترجمه دو کتاب را در کارنامه اش دارد.
فریده، نقاشی را در ده سالگی نزد جعفر پتگر [ نقاش معروف پرتره ساز ایرانی] آغاز کرد ... پس از تحصیلات دبیرستانی به آلمان سفر کرد و پس از فارغالتحصیلی از مدرسه مترجمی در مونیخ، به فراگیری هنرهای تزئینی در وین پرداخت...
منتقدان معتقدند نقاشیهای فریده لاشایی نمونهای از حضور هنر گذشته در هنر معاصر است؛
سازه نقاشی های لاشایی زمین، درخت، گیاه و عناصر طبیعت است. اما او توانست به این عناصر سنتی، زبان و لهجهای نو و روزآمد، استعاره ای و تأویل گرا ببخشد.
میلان، بازل، لندن ، برکلی، دوسلدورف، پاریس ... و تهران صحنه ارائه آثار او بود و حراجی های متعدد فروش های قابل ملاحظه از این بانوی نقاش ایرانی به ثبت رسانده اند.
یکی از شاخص ترین آثار او همین اثری ست که در سال ۱۹۹۴ خلق شده و نمایندهی دوران بلوغ هنری اوست و در کلکسیون رها گالری خاورمیانه نگهداری میشود.
در نگاه نخست در دل سیاهیِ خاموش و فضای پرتعلیق بومی بزرگ، جرقهای شعلهور از رنگ سرخ فوران میکند؛
تصویری از تنهای عمودی، شبیه درخت یا ستونی خاکستریرنگ، در میانهی سیاهی مطلق ظاهر میشود.
بالای این فرم، ابری از رنگهای سرخ و نارنجی در انفجاری ناگهانی پخش شده است؛ گویی آتشی مهارناشدنی یا طغیان احساسی.
اما این تنها یک درخت یا یک انفجار نیست. این نقاشی، به شیوهی خاص لاشایی، از بازنمایی فاصله میگیرد و به استعاره بدل میشود؛ شاید استعارهای از زنانگیِ سرکوبشده یا شاید نوعی طغیان درونی.
در دههی ۱۹۹۰، فریده لاشایی با پشت سر گذاشتن تجربهی نقاشیهای طبیعتگرایانه، به زبان انتزاعی و شخصیتری دست یافته بود. او دیگر نمیخواست طبیعت را نقاشی کند، بلکه میخواست حسِ از دست دادن آن را ترسیم کند؛ طبیعتی درونیشده، گمشده یا در حال فروپاشی.
در این اثر، فضای منفی و سیاه بوم بهمثابهی سکوتی سنگین عمل میکند؛ تنهی بیبرگ درخت، استعارهای از ایستایی، فرسایش یا ایستادگی، و انفجار رنگ قرمز در بالا، نوعی طغیان درونیست. فرمی سفید و منحنی در سمت راست نیز با نازکی و شفافیاش مانند روحی سرگردان یا ناظر بیصدا در اثر حضور دارد.
لاشایی در این اثر از تکنیک آکریلیک بهره برده؛ رنگها خشک، خراشیده و گاه لایهلایهاند. خطوط محو و کندهکاریشده بر بوم، نوعی ردِ خاطره یا زخم را تداعی میکنند. فرمها میان بودن و نبودن معلقاند. اینجا هیچچیز قطعی نیست؛ همهچیز در مرز فروپاشی و باززایی قرار دارد.
نقاشیهای لاشایی برخلاف سنت پرترهسازی یا بازنمایی چهره، با حذف سوژهی انسانی، روایتی زنانه ارائه میدهند؛ نه به واسطهی حضور بدن، بلکه از طریق حس، غیاب و صداهایی که شنیده نمیشوند. در این نقاشی، زنانگی نه در تصویر، بلکه در لایههای زیرینِ حس، مقاومت و حافظه نهفته است.
" آیا ما هم در حال سوختنیم؟"
این پرسشیست که این اثر در دل خود میپروراند. آیا انفجار قرمز، تصویر یک اتفاق بیرونیست یا درون ما در حال سوختن است؟ آیا این اثر دربارهی یک درخت است، یا خود ما ایستادهایم در مرکز تاریکی، در حال انفجار از خشم، سکوت یا خاطرات انباشته؟
این نقاشی از فریده لاشایی، نمایندهی زبان بصری او در اوج بلوغ است؛ زبانی که از فرمهای آشنا عبور میکند و در میان خاطره، حافظه، زن بودن و زیستن در جهان پرآشوب، صدایی بیصدا را فریاد میزند.
این اثر به کلکسیون رها گالری خاورمیانه تعلق دارد.