هنرمندان امارات
محمد احمد ابراهیم ؛ جهان نمادها، طبیعت و نوستالژی هنرمند اماراتی
در ساحل خورفکّان، جایی که کوهها به دریا میرسند، محمد احمد ابراهیم، عمری را به شنیدن صدای زمین گذرانده است. در صخرههای ساییدهشده از باد و جزر و مدِ متغیر، او شکلها، رنگها و ریتمهایی را یافته که ضربان قلب آثارش را میسازند؛ چه بر بوم نقاشی نشسته باشند و چه در قالب مجسمههایی که گویی از دل زمانی دور کشف شدهاند.
ایران آرت: رسانه هنر خاورمیانه ArtDayMe نوشته است: در شهر ساحلی و آفتابگیر خورفکّان، جایی که آبهای دریا ساحل را مینوازد و کوههای صخرهای حجر در افق سر برآوردهاند، زندگی و هنر محمد احمد ابراهیم ریشه دوانده است.
او از پیشگامان نسل نخست هنرمندان معاصر امارات در دهه ۱۹۸۰ میلادی است؛ همردیف با حسن شریف، عبدالله السعدی، حسین شریف و محمد کاظم، و زبانی بصری ساخته که آکنده از ریتمهای زادگاهش است.
بیش از سه دهه است که کار او بر پیوندی ژرف و مراقبهگونه با طبیعت میچرخد. آثار دستسازش شبیه اشیای باستانی کشفشدهاند؛ ابزارهای ابتدایی، قطعات استخوان، یا چوبهای فرسودهی موجخورده، در حالیکه نقاشیها و طراحیهایش سرشار از نقشمایههایی هستند که یادآور نشانههای غارنگارههای کهناند. در جهان محمد احمد ابراهیم، هنر کمتر خلق میشود و بیشتر کشف میگردد؛ گویی چیزی دیرزمانی مدفون در حافظه جمعی را از نو آشکار میسازد.
در این متن دو اثر جالب توجه از محمد احمد ابراهیم را بررسی می کنیم:


_ زبان بصری نمادها
یکی از چشمگیرترین آثار محمد احمد ابراهیم، شبکهای از فرمهای ارگانیک تکرارشونده است؛ نمادهایی میانمایهای از پیکرههای انسانی، گیاهان و خطی کهن. این اثر با ضربههای پرصلابت قلممو و رنگهای درخشان—فیروزهای، سرخ، زرد لیمویی و سبز گیرا—چشم را در تکرار خود میرباید. هر نقش با خط مشکی ضخیمی احاطه شده که وضوحی گرافیکی به اثر میبخشد؛ همچون پژواکی معاصر از سنگنگارههای باستانی.
تأثیر مناظر خورفکّان در این کار آشکار است. ریتم چیدمان فرمها ضربان موجها یا لایهلایهشدن آهستهی زمان زمینشناختی در کوهها را تداعی میکند. ساختار شبکهای، نظمی را به اثر میدهد، اما بیقاعدگیهای دستساز، گرمای انسانی را در آن زنده نگه میدارند. این اثر، مراقبهای بصری بر تعادل میان الگوهای طبیعت و ردّ قلم انسان است.
_ رنگ، آشوب و هارمونی
در نقاشی دیگری، محمد احمد ابراهیم از شبکهی منظم فاصله میگیرد و به ترکیبی آزاد و گسترده روی میآورد. رنگ با ضربههای ضخیم و پرحجم—تقریباً مجسمهگون—سطحی لمسی میسازد. شکلهایی از دل بوم بیرون میآیند؛ برخی یادآور گیاهان یا جانداران میکروسکوپی و برخی دیگر، قطعات الفبایی ناشناخته.
پالت رنگی همچنان زنده و پرطراوت است: سبزهای انبوه در کنار آبیهای عمیق، با درخششهای صورتی و نارنجی. این شدت رنگ، سرزندگی را القا میکند، اما تکرار عمدی فرمها، کار را به آرامشی درونی پیوند میدهد. گویی هر نشانه بخشی از روایتی طولانی است که پیش از لمس قلممو بر بوم آغاز شده.

_ ریشه در مکان، سخن با جهان
اگرچه هنر محمد احمد ابراهیم بهطور عمیق در فرهنگ اماراتی ریشه دارد، اما زبانی جهانی را نیز میسازد. فرمها ممکن است یک بیننده را به یاد غارنگارهها بیندازند، دیگری را به نقشههای باستانی، و سومی را به مسیرهای عصبی مغز. آثارش دعوتی به تفسیر آزاد است، فراتر از مرزهای جغرافیا و زبان.
از منظر اجتماعی، سهم محمد احمد ابراهیم در صحنهی هنر امارات چشمگیر است. در زمانی که هنر منطقه اغلب در چهارچوب نقشمایههای سنتی یا بازنمایی مستقیم تعریف میشد، او انتزاع را برگزید—و میراث امارات را به گفتوگویی جهانی در هنر معاصر پیوند زد. با این رویکرد، فضایی برای گرایشهای مفهومی و تجربی در منطقه گشود.
نقاشیهای محمد احمد ابراهیم همچون کپسولهای زمانی گشودهشدهاند—پلهایی میان خاطرههای کهن و بیان معاصر. آنها یادآور میشوند که تاریخ، ایستا نیست؛ در اکنون میتپد و آماده است تا در رنگ، خط و فرم دوباره کشف شود. از کوههای خورفکّان تا گالریهای جهان، نمادهایش زبانی را میگویند که گویی پیشاپیش در ما زنده است.

با الهام از روح نقاشیهای انتزاعی و بیانی خود، محمد احمد ابراهیم مجسمههایی نیز آفریده است—آثاری که با زبان خاص خود سخن میگویند و مخاطبانی وفادار یافتهاند.