فرامرز پیلارام و چرخش قدسی در کلکسیون رها گالری خاورمیانه
این نقاشی استاد زنده یاد فرامرز پیلارام، نمونهای کمنظیر از ترکیب خط، رنگ، ریتم، بافت و آیین در هنر مدرن ایران است. اثر نشان میدهد چگونه پیلارام توانست زبان خط را به زبان نقاشی تبدیل کند؛ زبانی که نه روایتگر متن است، نه صرفاً انتزاعی، بلکه حافظ حافظهٔ فرهنگی ایران در قالب مدرنیسم.
ایران آرت: کلکسیون رها گالری که توسط مهندس محمدرضا قائم مقامی بنیانگذاری شده و مدیریت می شود بیش از دو دهه است با تمرکز بر ارتقای هنر منطقه فعالیت فرهنگی مستمر دارد، شاهکارهای مدرنیستی و معاصر متنوعی از هنرمندان ایرانی و عرب را نگاهداری می کند.
یکی از این آثار، اثر شاخص بدون عنوان از استاد زنده یاد فرامرز پیلارام، هنرمند صاحب نام ایرانی است؛ اثری که در جامعه هنری به سری ترکیب بندی (Composition ) شهرت دارد و در دهه ۱۹۷۰ با تکنیک رنگروغن روی بوم، و در ابعاد ۶۸×۶۹ سانتیمتر خلق شده است.
فرامرز پیلارام [ ۲۱ فروردین ۱۳۱۵- شهریور ۱۳۶۲] نقاش، خوشنویس و از پیشگامان مکتب سقاخانه ایران است. او از چهره هایی ست که هنر را آکادمیک در هنرکده هنرهای تزئینی فرا گرفت.

در سال ۱۳۴۱ پس از درخشش در دوسالانه تهران، آثارش در پاویون ایران در بینال ونیز ارائه شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت، آن سان که موزه هنرهای مدرن نیویورک هم یکی از آثار او را خریداری کرد و هم اکنون این کار در گنجینه این موزه نگاهداری می شود.
نمایشگاه هنر معاصر ایران در موناکو (۱۳۴۳ ش) و نمایشگاه هنر معاصر ایران در آمریکا (۱۳۴۷ ش) و چندین مدال و جایزه بین المللی دیگر دستاوردهای بزرگ هنری استاد چیره دستی بود که فقط ۴۷ سال فرصت هنرنمایی داشت!
در کنار اقبال بزرگ آثار او در بازار هنر، موزه های معتبری مانند سعدآباد، موزه هنرهای زیبا، موزه هنرهای معاصر تهران و بخش «هنر اسلامی» موزه متروپولیتن نیویورک آثارش را نگهداری می کنند.
این نقاشی فرامرز پیلارام که در کلکسیون رها گالری خاورمیانه نگاهداری می شود از دورهٔ بلوغ هنری هنرمند است؛ دورهای که او بهعنوان یکی از پایهگذاران جریان سقاخانه، زبان بصری منحصربهفردی را میان خوشنویسی ایرانی، نقاشی مدرن و زیباییشناسی نمادین منطقهای شکل داد. دههٔ ۱۹۷۰ را باید دوران تثبیت «نقاشی خط» در کار او دانست؛ زمانی که فرمهای خطی، از نقش روایتگر سنتی فاصله گرفتند و به خودِ خط بهعنوان موضوع مستقل هنر پرداخته شد.
از منظر فرم حرکت و دینامیک، خط در این کار جان مایه نقاشی ست.
خطهای طلایی، کشیده، سیال و پرانرژی هستند و میدان تصویر را در جهتهای چرخشی و مارپیچ به حرکت درمیآورند.
اوج استادی پیلارام، در خلق فرمهای ست که مختص اوست اما گاه مانند همین اثر کنایه به خطوط کوفی بنایی، نسخ تزئینی و چه بسا خطوط طغری دارند اما در عین حال بهطور کامل از قواعد دستنویس آزاد شدهاند.
در این اثر، خط نه برای خواندهشدن، بلکه برای دیدن وجود دارد. معنا در فرم رها شده است.
از نگاه ترکیب بندی، سازماندهی هندسیِ پنهان اثر اوج استادی هنرمند در چهارمین دهه عمرش است.
ساختار کلی اثر یک دایرهٔ بزرگِ ناتمام است که مرکز ثقل ترکیببندی را تشکیل میدهد.
این فرم دایرهوار، تداعیکننده ماندالاهای شرقی و مفاهیم وحدت، مرکزیت و گردش کیهانی است.
خطوط با حرکت مارپیچ از مرکز به بیرون، ساختاری شبیه گردباد یا چرخش سماع ایجاد کردهاند.
پالت رنگی اثر چشم بیننده را به بوم جذب می کند:
قرمزِ پسزمینه اشباع، عمیق و چندلایه است؛ بافتهای قلمگذاری و خراشها حس کهنگی و مراسم آیینی را تداعی میکند.
این قرمز، هم یادآور لیقهها و پارچههای مقدس در فضاهای سقاخانهای است، هم بیانگر حرارت، شور و ضرباهنگ است.
طلاییِ خطها ویژگی آیینی و شکوهمند دارد؛ رنگی که در هنر مذهبی ایران (کتیبهها، ضریحها، تذهیب) نقش نمادین داشته است.
تضاد رنگیِ قرمز و طلا باعث میشود خطها مانند فلز مذاب روی بوم بدرخشند.
در سطح معنا، قرمز (زمین/ماده) و طلا (نور/معنا) در تقابل و تکامل قرار میگیرند.
پیلارام در این دوره از رنگروغن با غلظت بالا استفاده میکند تا سطحی پرچین، پرلایه و تقریباً حکاکیگونه بسازد.
این بافتها، مفهوم «از دل تاریخ درآمدن» را تداعی میکنند.
خطوط بهگونهای اجرا شدهاند که انگار قلم نی بزرگ یا کاردک نرم استفاده شده است. حجم رنگ در لبهها دیده میشود.
طلاکاری به شکل پوشاننده و یکدست است، شبیه ورق طلا اما با کنترل کاملاً نقاشانه.

فرامرز پیلارام با خط بهمثابه نماد فرهنگ ایرانی برخورد می کند؛ او هوشمندانه و البته هنرمندانه خط را از قلمرو زبان بیرون میکشد و آن را به عنوان DNA بصری ایرانی میبیند؛ نشانهای که از گذشته میآید اما در مدرنیته بازتولید میشود.
چندمعنایی و ابهام آلود بودن جزئی از کانسپت معنایی اثر است؛ متن به وضوح قابل خواندن نیست، اما حس «نوشتار» را القا میکند.
این ابهام، پیوندی میان قداست سنتی خط و ابهام اگزیستانسیالیستی هنر مدرن میسازد.
اثر آشکارا جنبهٔ آیینی دارد : رنگها (قرمز/طلا)، فرم دایرهوار و ساختار مارپیچ همگی به جنبهای مناسکی، ذکرگونه و مدور اشاره دارند.
این اثر یک نمونهٔ کامل از زیباییشناسی سقاخانه است:
استفاده از نقوش و نشانههای مذهبی/آیینی اما بدون مضمون روایی، تبدیل خوشنویسی به فرم نقاشانه و نه کتیبهنویسی،
درآمیختن هنر سنتی با مدرنیسم آبسترهٔ غربی، تاکید بر تزیینات مقدس (طلا، قرمز، فرم گرد) تایید موکد بر این گزاره است.

دههٔ ۱۹۷۰، سال خلق این اثر، برای هنر ایران دورهٔ گذار به بینالمللی شدن بود. پیلارام با چنین آثاری تصویری از «هویت بصری معاصر ایرانی» ارائه کرد که نه سنتیِ محض بود و نه تقلیدی از مدرنیسم غربی.
در این دوره، پیلارام به اوج توانایی خود در «ساختاردهی به خط» رسید و امضاء بصریاش کامل شد.
این نقاشی استاد زنده یاد فرامرز پیلارام، نمونهای کمنظیر از ترکیب خط، رنگ، ریتم، بافت و آیین در هنر مدرن ایران است.
اثر نشان میدهد چگونه پیلارام توانست زبان خط را به زبان نقاشی تبدیل کند؛ زبانی که نه روایتگر متن است، نه صرفاً انتزاعی، بلکه حافظ حافظهٔ فرهنگی ایران در قالب مدرنیسم است.
این اثر به کلکسیون رهاگالری خاورمیانه تعلق دارد.